سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند متعال بنده ای را دوست بدارد، مویه گری از اندوه را در قلبش قرار می دهد ؛ زیرا خداوند، هرقلب اندوهگین را دوست دارد [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
آزادی و مسؤولیت از منظر نهج البلاغه (1) - پایگاه مقالات علمی مدیریت
  • پست الکترونیک
  • پارسی یار
  •  RSS 
  • بانک مقالات موضوع بندی شده
  • درباره مدیر پایگاه
  • عنوان مقاله: آزادی و مسؤولیت از منظر نهج البلاغه (1)
    مولف/مترجم: ظهیر احمدی
    موضوع: مدیریت اسلامی
    سال انتشار(میلادی): 2003
    وضعیت: تمام متن
    منبع: فصلنامه اندیشه صادق، مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع)، شماره 1
    تهیه و تنظیم: پایگاه مقالات مدیریت  www.SYSTEM.parsiblog.com
    مقدمه: نهج البلاغه که به حق از آن به «اخو القرآن» یاد کرده اند؛ بی شک پس از قرآن کریم، گران قدرترین و جامع ترین میراث ارزشمند جهان اسلام است. مجموعه ای شامل اندیشه و گفتار انسانی کامل و وارسته که در تمام عرصه های زندگی پربار و پربرکت خویش چون خورشید درخشیده و شعاع آن بر همه پرتو افکنده است، حال این خود انسانها هستند که یا از این خورشید بی غروب بهره  برده به سعادت دنیا و عقبی برسند یا این که وانهند و به مشقت افتند. نهج البلاغه، منشور انسان سازی، منشور هدایت اجتماعی و سیاسی، دریای معرفت بیکرانه، حاوی مسائل بسیار عمیق خداشناسی، حکمت های عمیق فلسفی، انسان شناسی همه جانبه، جهان بینی عرفانی و سلوک اجتماعی است  و در یک کلام نهج البلاغه، منشور چگونه زیستن سعادتمندانه هدفمدار و شرافتمندانه است.


    از آنجا که خطبه ها، نامه ها و حکمت های نهج البلاغه از انسانی کامل، جامع، و حقیقت مدار که می توان او را «دیده بان حقیقت» [1] و آزادی نامید، صادر شده، لذا تمام گفتارها و موضع گیری هایش برخاسته از جهان بینی الهی اوست، برهمین اساس می توان از تمام گفتار و رفتارش، اصول اساسی ای را استخراج و استنباط کرد و چراغ راه اندازی زندگی فردی و اجتماعی قرارداد.با این دیدگاه، ما در این مقال و مجال اندک به اختصار دو مقولة «آزادی» و «مسئولیت» و رابطه این دو مفهوم با یکدیگر و با انسان را از دیدگاه نهج البلاغه مورد بررسی و مطالعه قرار می دهیم.
    نوشتة حاضر در دو بخش تنظیم شده است: بخش اول به بررسی مفهوم آزادی و انواع آن در نهج البلاغه اختصاص یافته و بخش دوم به «مسئولیت» و ارتباط آن با آزادی و تقسیم مسئولیت ها از منظر این کتاب شریف می پردازد.
    در اینجا از استادان محترمی که با بررسی این نوشتار و راهنمایی های ارزندة خویش این جانب را در تدوین آنچه پیش روی دارید صمیمانه یاری کرده اند بی نهایت سپاسگزارم.
    با تشکر فراوان
    دانشگاه امام صادق (ع) ـ تهران
    29رمضان 1421 هـ.ق / 6 دی 137
    ظهیر احمدی
    آزادی ـ آزادی فلسفی
    آزادی، عبارت است از «حقی که به موجب آن، انسانها بتوانند استعدادها و توانایی های طبیعی و خدادادی خویش را به کار اندازند» [2]،‌به تعریف دیگر «آزادی همان نبودن مانع در سر راه اندیشة درست و اعمال شایسته است و این از طبیعی ترین واساسی ترین حقوق فطری بشریست. [3]» و حد و مرز آن تا جایی است که به این حق طبیعی انسانهای دیگر، ضرر و زیان نرساند، آزادی در این معنا مورد پذیرش اعلامیه حقوق بشر نیز بوده و در آن تصریح شده که: «تمام افراد بشر آزاد بدنیا می آیند و باید آزاد بمانند [4]» اما برای این که آزادی نامحدود نباشد و مستمسک صاحبان زر و زور برای تعرض و استثمار قرار نگیرد، ماده چهار اعلامیه حقوق بشر این گونه آن را مشروط و محدود بیان کرده است «آزادی عبارت از هرکاری است که به دیگران ضرر و زیان نرساند. [5]» از این حد و حدود به تعابیر مختلفی از قبیل: حریم شخصی، حریم خانوادگی نیز یاد شده که تعرض به آن حریم ها ممنوع و مسئولیت آور است.
    از دیدگاه اسلام نیز انسان، موجودی شریف و نمونه آفریده شده و به او مزایایی بخشیده اند که سایر موجودات از آن محرومند: «لقد کرمنا بنی  آدم و حملنا هم فی  البرو البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلاً» [6]. یکی از امتیازات افراد انسانی، آزادی ارادة توأم با مسئولیت است که به موجب آن می تواند سرنوشت خود را تعیین کرده و به راه سعادت یا شقاوت برود: «إنا هدیناه السبیل إما شاکراً و إما کفوراً» [7].
    امام علی(ع) نیز در گفتار و رفتار خود،‌آزاد منشی و حریت را به مردم آموخته و اختیار انسان را در سخن و کردار یا دآور شده و پاداش وجزا در آخرت را نیز در راستای افعال اختیاری و آزادانة انسان ارزیابی کرده است. ایشان در پاسخ به یکی از سپاهیان در سفر شام که می پرسد: آیا رفتن ما به شام به قضا و قدر الهی است؟ قائل شدن به جبر و قضا و قدر حتمی (عدم اختیار و آزادی) را نفی می کنند و می فرمایند که اگر افعال و حرکات ما از روی جبر و قضای حتمی باشد و ما آزاد و مختار نباشیم دراین صورت، پاداش و کیفر دادن باطل و وعده و وعید به ثواب و عقاب هم بی مورد است، اما خداوند متعال بندگانش را آزاد و مختار آفریده واساساً امر و نهی الهی و طاعت یا معصیت خداوند همه برمبنای اختیار و آزادی انسانهاست از همین روست که خداوند متعال رسولان و پیامبرانی را با کتب آسمانی فرستاد تا انسانها را هدایت کنند.
    «ویحک لعلک ظننت قضاء لازماً و قدراً حاتما، و لوکان کذلک لبطل الثواب و العقاب و سقط الوعد و الوعید، إن الله سبحانه امر عباده تخییراً و نهاهم تحذیراً … و لم یعص مغلوباً و لم یطع مکرهاً و لم یرسل الانبیاء لعباً و لم ینزل الکتب للعباد عبثاً …» [8]
    نتیجه می گیریم که از دیدگاه علوی، انسان موجودی است که فطرتاً و اصالتاً مختار و آزاد خلق شده و آزادی جزء خصلت طبیعی و غیرقابل انفکاک اوست، از این موضع گیری علی(ع) در برابر برداشت آن سپاهی از قضا و قدر، علاوه بر اصل آزادی فلسفی و فطری انسان، اصل اساسی دیگری استنباط می شود و آن «مسؤول بودن انسان» در قبال کارهای صادره از اوست که یا به عصیان در برابر خداوند و عقاب و کیفر منتهی می شود و یا به اطاعت و ثواب و پاداش، پس قائل شدن اختیار و آزادی برای انسان به معنای، قائل شدن مسئولیت برای اوست.
    حال که دیدگاه فلسفی علوی (ع) به مسأله آزادی و اختیار انسان روشن شد، از آنجا که امام (ع) انسان شناسی جامع و عمیق است خواهیم دید که همواره سیره نظری و عملی خود این اصل اساسی (آزادی و اختیار انسان) را دقیقاً، مد نظر داشته است، در اینجا به چند نمونه دیگر نظری می افکنیم:
    «لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا» [9]: برده و عبد دیگری مباش، در حالی که براستی خداوند تو را آزاد قرار داده است» [10]
    یعنی، هر فرد انسانی که بدنیا می آید اصالتاً آزاد است و هیچ کس تحت هیچ شرایطی حق ندارد این حق طبیعی را از او سلب کند مگر اینکه خود فرد به انجاء مختلف به بردگی دیگران تن در دهد، و این به معنای آزادی بی قید و بند (لا ابالیگری و عدم مسئولیت) هم نیست بلکه با توجه به اصل مسئول بودن انسان در قبال تمام افعال اختیاری خود، آزادی او توأم با مسئولیت و محدود به تعرض نکردن و نرساندن ضرر و زیان به آزادی دیگران است.
    انواع آزادی
    الف ـ آزادی فلسفی انسان که همان اختیار عمل و صاحب اراده بودن اوست و در اینجا از آن به عنوان آزادی انسان توأم با مسئولیت یاد کردیم، از منظر امام علی (ع) مورد بررسی قرار گرفت. حال با پذیرش این اصل و در راستای آن، آزادی انسان جهات مختلفی خواهد داشت که به بررسی برخی از آنها می پردازیم:
    ب ـ آزادی شخصی و مرز آن
    ایمان اصیل و عمیق امام علی(ع) را به اصل آزادی انسان دیدیم ایمانی که پایه واساس برنامه های علی(ع) در حکومت، سیاست و مدیریت جامعه بود و با الهام گرفتن از آن، به امر و نهی، جنگ و صلح، عزل و نصب، اختلاط با مردم، رفتار با فرزندان و پرستش خداوند می پرداخت، دیدگاه مولا (ع) به اصل آزادی، نگرش وی به جهان هستی، اجتماع و انسان سرچشمه می گیرد، از آنجا که مفاهیم و معانی آزادی ناشی از روابط و علائقی است که افراد جامعه با آن پیوند و ارتباط دارند و این علائق و پیوندها دو حالت فردی و اجتماعی دارد، امام (ع) به اصلاح هر دو پرداخت تا زندگی سعادتمندانه را از هر دو جنبه  برای مردم به وجود آورد و به آنان فرصت دهد که در میدان وعرصة زندگی به بهترین اشکال آزادی دست یابند، نخستین گام امام (ع) دراین زمینه اعلام مسئولیت و وظیفه خود در تأیید و تثبیت حق و درهم کوبیدن باطل بود لذا صریحاً موضع گیری کرده  اند که انسانها اصالتاً آزاد آفریده شده اند و هیچکس از صاحبان زر و زور حق سلب این آزادی را از دیگران ندارند یعنی آزادی اولیه مشروط و محدود می شود به عدم تعرض به همین حق طبیعی دیگر افراد انسانی، از همین   روست که حتی مخالفان علی (ع) در زندگی و فعالیتهای شخصی و در بیان عقاید خود تا وقتی که به حقوق و آزادی دیگر افراد جامعه تجاوز نشود آزاد بودند اما هرگاه افراد حس مسئولیت خود را در قبال آزادی دیگران از دست می دادند و به حقوق و آزادی آنها تعدی و تجاوز می کردند، جلو متعدی و متجاوز به حریم و حدود دیگری را با قاطعیت می گرفت برای نمونه می بینیم که خوارج ـ گروه مخالف حکومت علوی (ع) ـ مادامیکه قیام و شورش مسلحانه نکرده بودند، آزاد بودند، «علی (ع) در دوران حکومت چند سالة خود، بارها در برابر انتقادهای تند خوارج و دیگران قرار گرفت ولی هیچگاه آنان را از این حق مشروع خودشان محروم نکرد حتی مجالس و محافل و مستمری آنان را از بیت المال هم قطع نکرد، اما وقتی دست به شورش و قیام مسلحانه زدند و به سلب آزادی دیگران و ایجاد ناامنی در شهرها و راهها پرداختند، امام (ع) بعنوان مسئول و زمامدار جامعه اسلامی، در برابر تعدی و تجاوز آنان با قاطعیت ایستاد و در «نهروان» با آنان جنگید، اما تا پیش از آن نه قلم آنان را شکست، نه زبانشان را بست و نه تبعید یا خانه نشینشان کرد و حتی انجمن ها ومحافلشان را هم تعطیل نکرد.» [11]
    در نظر امام (ع) آزادی در مقابل «بردگی» بلکه وسیعتر وعمومی تر از آن است. علی (ع) با بیان «لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حراً [12]» و «الناس کلهم احرار الا من اقر علی نفسه بالعبودیة [13]» در پی آن است تا، خود مخاطب، اعتماد به نفس پیدا کرده و عمق و روح آزادی را درک و احساس کند تا از این رهگذر بر اصلی از اصول وجودش آگاه شده و بیدار شود چرا که خداوند او را آزاد خلق کرده است. مخاطب سخن امام (ع) عموم مردم اند تا بدانند که همه شان آزادند فقط خودشان حق دارند راه و روش خود را انتخاب کنند و این به ارادة خود آنان است که برمبنای اصل اصیل آزادی بمانند و یا آنرا پایمال کرده و به بردگی دیگران درآیند زیرا آنان واقعاً و قانوناً  آزاد هستند و کسی حق ندارد این آزادی را از آنان سلب کرده [14] و یا مدعی شود آنرا او ببخشیده و یا اعطا کرده چون آن چه که فطری و طبیعی است در وجود همة انسانها، به ودیعه نهاده شده خودشان دارند و اعطاء دیگری بی مورد و بی معناست. آزادی به مفهوم وسیع و عمومی آن از منظر علی (ع)، همان است که انقلابها را بوجود می آورد و تمدنها را ایجاد می کند و پیوندهای مردم را بر پایه تعاون و همکاری های نیکوکارانه بر پا می دارد و افراد اجتماع را به همدیگر مرتبط می سازد. [15]در این دیدگاه به مسایل، اوضاع خصوصی و عمومی و هر چیزی که به وجدان، انگیزه ، زندگی خصوصی افراد و یا هر چه که به روابط وپیوندهای اجتماعی و همگانی مردم بستگی دارد توجه شده و بر پایة آن، حقوق انسانی  پی ریزی می شود از آنجا که شخصیت علی(ع) از نظر وحدت و هماهنگی، تناقض و ازنظر اصالت دوگانگی ندارد، او را وامی دارد تا همة گفتار و کردار خود را با مفهوم آزادی توأم با احساس مسئولیت پیوند دهد؛ در سیره عملی امام(ع) هیچ موردی نیست که با این مفهوم آزادی تعارضی داشته باشد بلکه این مفهوم از آزادی را در بیان و تطبیق خارجی و در بر پاداشتن حقوق عمومی همواره بکار برده و وظیفه خود می دانسته که این حق طبیعی افراد را عایت کند و رعایت آنرا از دیگران نیز بخواهد.
    علی (ع) مفهوم آزادی و اصول آنرا به خوبی شناخت و درک کرد و این ادراک خود را به روشنی و صراحت بیان کرد و برهمین اساس، بنای مستحکم اخلاق خصوصی و عمومی و رابطه و پیوند انسانی مردم را با یکدیگر بنیان نهاد و در اصلاحات اجتماعی، قانونگذاری ها، پیشوایی و رهبری، حکومت و وعظ به مردم، به موجبات و لوازم آن عمل کرد و بر احترام خود نسبت به حق مردم در آزادی، هر روز دلیلی تازه آورد ولی همة اینها در چهار چوبی بود که خود مفهوم آزادی، آنرا ترسیم می کند و آن اینکه آزادی فردی (شخصی) نباید برآزادی دیگران و جامعه  ضربه ای وارد سازد، در همین راستا به فرازهایی از کلام علوی (ع) می پردازیم:
    «ان هؤلاء قد تمالؤوا علی سخطة امارتی و سأصبر ما لم أخف علی جماعتکم [16]»
    «آنها (جدایی طلبان چون طلحه و زبیر) فراهم شده اند و از من و حکومت من ناخرسندند، من صبر می کنم و شکیبایی می ورزم مادامی  که فعالیت و تدارک آنها ضرر و زیانی به اجتماع شما نرساند.»
    مخالفان و ناراضیان حکومت مشروع علوی(ع)، آزادی اجتماعی و انتقاد داشتند و نارضایتی خود را حتی به زمامدار جامعه اسلامی هم عملاً نشان می دادند، تا زمانی‌که فعالیت آنها به آزادیها و حقوق دیگران صدمه و زیان نرسانده بود، آزادی فعالیت داشتند و حتی می توانستند از مرکز حکومت خارج شده و در شهر دیگری با دامنة وسیعتری به فعالیت های مخالفت آمیز بپردازند، اما وقتی که حالت تعرض و افساد را در پیش گرفتند، مسئول و زمامدار جامعه، امام علی(ع)، با آنان با قاطعیت برخورد و آنها را در جنگ جمل منکوب کردند.
    «الا و إنی أقاتل رجلین: رجلاً ادعی ما لیس له و آخر منع الذی علیه» [17]
    بدانید که من با دوکس می ستیزم: با کسی که چیزی را که حق او نیست می خواهد و با کسی که حقی را که برعهده دارد و آنرا اداء‌نمی کند.
    پیکار امام (ع) با متجاوز و متعرض به حدود دیگران است یعنی پیکار با زیاده از حق خود طلب، (پیکار با کسی که متجاوز از حدود خود به حقوق دیگری است و پیکار با کسی که به تعهدات و مسئولیتهای خود پایبند نیست.
    «… أما الظلم الذی لایترک فظلم العباد بعضهم بعضاً» [18]
    اما آن ستمی که واگذاشتی نیست، ظلم و ستم بندگان بریکدیگر است.
    سلب حقوق و آزادی های دیگران، بدون مجوز قانون منصفانه، ظلم و ستم است. این ستم غیرقابل اغماض و مورد تعقیب و بازخواست و عقاب قرار می گیرد چرا که ظالم به حقوق غیر، متجاوز از حقوق و حدود خود به حقوق دیگر است و این هم در سیاست علوی غیرقابل گذشت است.
    «لاتفیعن حق أخیک» [19]: به هیچ وجه حقوق دیگران را ضایع مکن (مرز آزادی شخصی (فردی) عدم تجاوز به حقوق دیگران)
    «ولا تمسن مال احد من الناس مصل و لا معاهد» [20]:دست به مال فردی هیچ کس دراز نکنید چه مسلمان و نماز گزار باشد و چه غیرمسلمان و در عهد و پیمان مسلمانان.
    از تمام استنادهای فوق به نهج البلاغه، نکتة‌اساسی که می توان استنباط کرد، رعایت حقوق شخصی افراد است و اینکه هیچ کس حق ندارد با استناد به آزادی، حقوق اجتماعی، معنوی و اقتصادی دیگران را مورد تعرض قرار داده و به آنان ظلم کند چرا که آزادی شخصی همه افراد، محترم بوده و حداین آزادی تا مرز عدم اضرار به دیگران است.
    آزادی ـ آزادی های سیاسی
    انسان موجودی اجتماعی است و براساس سرشت و طبیعت انسانی خود و برمبنای ضرورت، در پی تشکیل جمع و اجتماع است که «انسان» از «انس» به معنای انس و الفت گرفتن به غیرخود و تمایل به زندگی اجتماعی تعریف کرده اند [21]، حال که اجتماع انسانی تشکیل می شود، ضرورت ایجاب می کند که برای حفظ انتظام جامعه، آزادی های شخصی (فردی) افراد محدود و مشروط شود به حد مرز «عدم اضرار و صدمه به آزادی دیگران» زیرا می توان انتظار داشت همگان با احساس مسئولیت نسبت به حقوق دیگران، این حد و مرزها را رعایت کنند، لذا اجتماع انسانی، آزادنه عده ای را به عنوان متصدیان قانونگذاری و مجریان آن، به نمایندگی از سوی خویش انتخاب و اختیار می کنند، منتخبین اجتماع و کارگزاران و خدمتگزاران جامعه باید حافظ حقوق تک تک افراد و در عین حال حافظ مصلحت جامعه باشند، تصدی این مسئولیت و رهبری جامعه ـ با توجه به ضوابط و شایستگی ها ـ باید براساس آزادی های سیاسی باشد.
    آزادی سیاسی بر دو پایه استوار است: الف ـ هر فردی حق دارد هر منصبی از مناصب اداری و سیاسی مملکت را که شایستگی تصدی آنرا دارد، عهده دار شود و در سرنوشت اجتماعی و سیاسی جامعة خود مشارکت کند؛ ( آزادی انتخابات)
    ب ـ هر فردی از افراد ملت حق دارند که نظرات اصلاحی و انتقادی خود را بطور آزاد و بدون هیچ بیم و هراسی ابراز نمایند. (آزادی انتقاد و بیان)
    حال به بررسی این دو پایه از آزادی سیاسی در حکومت و سیاست  علوی می پردازیم:
    در مورد پایه اول، آزادی سیاسی (آزادی انتخابات) در سیرة علوی و حکومت ایشان کاملاً مشهود است، گرچه امامیه را عقیده برآنست که امامت علی(ع) از جانب خداوند متعال و به انتصاب الهی و به بیان نبوی(ص) است و مشروعیت حکومت علی(ع) الهی است، ولی نکته ای که نباید از آن غافل شد، باید بین دو مسأله مشروعیت ومقبولیت تفکیک قائل شد، پرواضح است که مشروعیت امامت و ولایت علوی(ع) الهی و انتصابی است ولی به فعلیت رسیدن آن در گرو مقبولیت مردمی و پذیرش مردمی است، در اینجا به بحث ارزش گذاری این دو مقوله و بررسی حکومتهای سابق بر علی (ع) وارد نمی شویم، گرچه حکومتهای سابق بر علی (ع) غیرمشروع بوده ولی ظاهراً به انتخاب و مقبولیت مردمی بوده است، خود علی(ع) هم بنا به مصالح عالیه حفظ وحدت و انتظام جامعه مسلمین بعد از چند ماه، منتخبین مردم را با بیعت خودشان پذیرا شدند.
    «اما و الله لقد تقمصها فلان و إنه لیعلم أن محلی منها محل القطب من الرحی» [22]
     آری به خدا سوگند ـ فلان ـ جامة خلافت را پوشید با اینکه می دانست که موقعیت و شایستگی من به خلافت مانند محوریت گرد استوانه است نسبت به سنگ آسیا. همچنانکه آسیا حول محور و استوانه مرکزی آن می چرخد، خلافت نسبت به من همان موقعیت را داشت با این همه، این مقام و مسئولیت از طرف غیرغصب شد.
    امام (ع) بعد از تشکیل شورای منتخب عمر برای تعیین خلیفه بعدی و بعد از احتجاج به حقانیت و شایستگی خود نسبت به تصدی مسئولیت خلافت و زمامداری جامعه، ناچار در پی تهدید به قتل اهل شوری، منتخب شوری را که عثمان بود، پذیرفته و فرمودند:
    «لقد علمتم أنی أحق الناس بها من غیری، و والله لأسلمن ما سلمت أمور المسلمین و لم تکن فیها جور إلا علی خاصة» [23]
    همانا می دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت منم، به خدا سوگند، ـ بدانچه کردید ـ گردن می نهم و تسلیم هستم مادامیکه کار مسلمانان به سامان باشد و جز بر من بردیگران ستمی نرسد.
    از این بیان می توان استنباط کرد که امام (ع) منتخب شوری را هم پذیرفتند به خاطر همان مصلحت فوق الذکر ولو اینکه به ناحق بودند.
    اما در مورد نحوة‌پذیرش و انتخاب مردمی علی(ع)، طبق فرازهایی از نهج البلاغه که در ذیل خواهیم آورد، آزادی پذیرش و انتخاب مردمی حکومت علوی (ع) را خواهیم دید، خواهیم دید که چگونه اکثریت قریب به اتفاق مردم بر پذیرش حکومت و مسئولیت جامعه از طرف امام (ع) اصرار کردند و چگونه اقبال و حضور مردمی در به فعلیت رسیدن حکومت علوی (ع) نقش حساسی داشته است و علی(ع) در پاسخ به مخالفین حکومت خود چگونه به اقبال و پذیرش مردمی احتجاج می فرمودند، اینک برخی از آن فرازها:
    الف ـ «والله ما کانت لی فی الخلافة رغبة و لا فی الولایة إربة و لکنکم دعوتمونی إلیها و حملتمونی علیها [24]»: (درگلایه از پیمان شکنی طلحه و زبیر) به خدا سوگند من خواستار خلافت و علاقمند به حکومت نبوده ام بلکه شما مرا دعوت نمودید و به آن وادارم کردید.
    اقبال مردم برای سپردن مسئولیت زمامداری جامعه به علی (ع) ولو اینکه بعدها پیمان  شکنی کردند اما در ابتدا، کاملاً با اختیار و آزادانه و بدون هیچ گونه اجبار و واهمه ای بود.
    ب ـ پس از کشته  شدن عثمان، و هنگامی که مردم خواستند با علی(ع) بیعت کنند، فرمودند:
    «دعونی و التمسوا غیری … و إن ترکتمونی فأنا کأحدکم و لعلی أسمعکم و أطوعکم لمن ولیتموه أمرکم.» [25] (مرا رها کنید  کس دیگری غیر از مرا به این کار بخواهید … و اگر مرا رها کنید در این صورت من همچون یکی از شما خواهم بود و شاید هم بهتر و بیشتر از شما نسبت به کسی که او را به خلافت برمی گزینید، فرمانبردار و شنوا باشم)
    از این بیان دو نکته استنباط می شود: یکی اقبال آزادنه مردم برای برگزیدن علی(ع) به زمامداری جامعه و دیگری اعتراف امام (ع) به احترام و فرمانبرداری از منتخب مردم در صورتی که غیر او را انتخاب کنند.
    در ادامه خواهیم دید که علی رغم بی رغبتی امام علی  (ع) به امر زمامداری و حکومت، چگونه مردم آزادنه به او روی می آورند و از او به اصرار می خواهند که امر زمامداری و حکومت برآنان را بپذیرد و چقدر انتخاب علی(ع) به زمامداری جامعه، با شور و شوق تمام مردم و حکومت ایشان چگونه حکومتی مردمی بوده است:
    ج ـ (در وصف جریان اقبال عمومی مردم برای بیعت با علی(ع)):
    «ثم تداککتم علی تداک الابل الهیم علی حیاضها یوم ورودها حتی انقطعت النعل و سقطت الرداء و وطیء الضعیف و بلغ من سرور الناس ببیعتهم إیای و أن ابتهج بها الصغیر و هدج إلیها الکبیر و تحامل نحوها العلیل و حسرت إلیها الکعاب» [26]
    سپس مانند شتران تشنه ای که هنگام رفتن به طرف آبگیرها برای آب خوردن، با هم و با ازدحام هجوم می بردند شما هم به طرف من هجوم آوردید بطوری که ـ از هجوم مردمان ـ‌بند پای افزار برید و ردا افتاد و ناتوان پایمال گردید و خشنودی مردم در بیعت با من چنان بود که خردسال شادمان شد و پیران لرزان بدانجا آمدند و بیمار و دختران جوان هم آمدند. (در وصف جریان و اقبال عمومی مردم برای بیعت آزاد با علی(ع) بعد از مرگ عثمان):
    دـ «فمار اعنی إلا و الناس کعرف الضبع إلی ینثالون علی من کل جانب، حتی لقد وطیء الحسنان و شق عطفای، مجتمعین حولی کربیضة الغنم.» [27]
    [بعد از قتل عثمان] مردم از هر سوی روی به من نهادند و مانند یال کفتار پشت سرهم ایستادند (انبوهی و تراکم جعیت) بطوری که ـ از ازدحام و انبوهی جمعیت حاضر برای بیعت ـ حسنان  [28] فشرده گشت و دو پهلویم آزرده شد و اطراف مرا مانند گوسفند فرا گرفتند.
    هـ «فاقبلتم إلی اقبال العوذ المطافیل علی أولادها، تقولون: البیعة البیعة، قبضت یدی فبسطتموها و ناز عتکم یدی فجذبتموها» [29]
    (همانند ماده شتری که روی به بچه هایش می آورد ـ با اشتیاق و ولع ـ روی به من آوردید در حالی که می گفتید: بیعت! بیعت!، دست خودم را بستم ولی شما آنرا گشودید، دست خودم را از دستانتان بیرون کشیدم، شما آنرا به سوی خود کشیدید.
    روی آوردن مشتاقانه و عمومی مردم و بیعت  آزاد و مصرانه با امام علی(ع) برای زمامداری جامعه
    و ـ «أنی لم ارد الناس حتی أرادونی و لم ابایعهم حتی بایعونی» [30]
    من به دنبال مردم نرفتم بلکه آنها روی به من آوردند، من با آنان بیعت نکردم بلکه این مردم بودند که با اصرار، خواستند و با من بیعت کردند.
    دیدیم که امام (ع) اصلاً رغبتی به خلافت و حکومت نداشتند بلکه از آن گریزان هم بودند، پس چگونه شد که این مسئولیت بسیار خطیر را در آن بحبوبه و اضطراب و آشوب جامعه پذیرفتند؟ اقبال مشتاقانه و عمومی آزاد مردم را برای انتخاب و بیعت با ایشان برای امر زمامداری و خلافت را هم دیدیم، حال به بررسی احتجاجات و دلایل امام(ع) در پذیرش این مسئولیت می پردازیم.
    ز ـ «لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما أخذ الله علی العلماء أن لایقارواعلی کظة ظالم و لاسغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها» [31]
    (اگر این اجتماع مردم برای بیعت کردن با من نبود، و یاران، حجت بر من تمام نمی  کردند و خدا علما را نفرموده بود تا ستم ستمکار شکمباره را تحمل نکنند و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشتة این کار (خلافت و زمامداری جامعه) را از دست می گذاشتم.)
    ـ اجتماع عمومی و‌آزادانه مردم، اتمام حجت برای رهبر صالح در پذیرفتن مسئولیت زمامداری جامعه آزادی انتخابات از طرف مردم برای انتخاب زمامدار جامعه، احاس مسئولیت رهبر صالح و شایسته برای پذیرش زمامداری و برقراری عدل اجتماعی و رفع ظلم دستم.
    ح ـ «لم تکن بیعتکم إیای فلتة.» [32]:بیعت شما (مردم) با من شتابزده و بدون فکر و اندیشه نبود. بلکه بیعتتان در کمال اختیار و آزادی و با اشتیاق و بدون هیچ گونه ترس و واهمه ای بلکه بدون هیچ گونه تطمیع و وعده و وعید از طرف من بوده است.
    ط ـ «إن العامة لم تبایعنی لسلطان غالب و لا لعرض حاضر» [33]
    مردم با من بیعت کردند، نه به دلیل تسلط و قدرت حکومتی که آنها را مجبور کرده باشد و نه به دلیل مزد و پاداشی که برای بیعت کنندگان در نظر گرفته شده باشد. (بیعت آزاد نه با اجبار و نه با تطمیع مردم)
    ی ـ «با یعنی الناس غیر مستکرهین و لا مجبرین بل طائعین مخیرین» [34]
    همه مردم با من بیعت کردند البته نه با اجبار و نه با اکراه، بلکه بیعت کردند با اشتیاق و رغبت و مختار و آزاد.
    حال آیا این منتخب مردم که با آزادی تمام و اقبال عمومی مردم انتخاب شده است، رهبر و خلیفه بلامنازع و زمامدار مطاع جامعه است؟
    ـ «إنما الشوری المهاجرین و الانصار، فإن اجتمعوا علی رجلٍ و سموه إماماً کان ذلک لله رضی» [35]
    (در نامه ای به معاویه برای احتجاج بربیعت عمومی مردم با علی(ع) و اینکه بعد از این بیعت کسی حق ندارد از آن تخلف کند): شوری در صلاحیت مهاجران و انصار است، پس اگر بر مردمی اتفاق نظر پیدا کردند و او را امام و پیشوای خود نامیدند، خشنودی خدا را کسب کرده اند، در این صورت هیچ کس حق ندارد، خلیفه ای دیگر برگزیند… [36] یا اگر کسی کار آنان را عیب گذارد یا بدعتی پدید آرد، او را به جمعی که از آن بیرون شده باز گردانند و اگر سر باز زد باوی به خاطر رفتن به راهی جز راه مسلمین پیکار کنند.
    ­چند نکته: اول اینکه در صدر اسلام برای پذیرش عمومی و مردمی حکومت چند راه وجود داشت از قبیل، بیعت شوری، استخلاف … ، پذیرش مردمی حکومت نبوی (ص) برمبنای بیعت بود و حکومت ابوبکر، ظاهراً برمبنای اهل حل و عقد و خلافت عمر برمبنای استخلاف (تعیین خلیفه جانشین توسط خلیفه قبلی) و خلافت عثمان هم برمبنای شورای تأسیس عمری؛ اما در مورد علی(ع) علاوه بر نص نبوی(ص)  «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» … برخلافت بلافصل علی(ع)، شورای مهاجرین و انصار هم تشکیل شد همان استنادی که علی(ع) در احتجاج بر معاویه برآن استناد فرمودند [37] و اتفاق رأی آن شورا را برامامت وخلافت کسی، مورد رضایت خدا دانسته اند، لذا معاویه و یا هر کسی دیگر که مخالفت با آن کند باید با او پیکار شود زیرا این فتنه انگیزی و برخلاف جماعت مسلمین است، قبل از شورای مهاجرین و انصار و قبل از بیعت عمومی مردم با علی(ع)، هیچ کس مجبور به بیعت با علی (ع) نبوده است و همه آزاد و مختار بودند و امام علی (ع) هیچ کس را براین کار مجبور نکرده اند، ولی پس از شورای انصار و مهاجرین و بیعت آزاد و عمومی مردم با علی(ع) و اتمام حجت مردم و یاران بر تصدی زمامداری جامعه از طرف علی(ع) و نیز تعهدات الهی و تکلیف الهی بر قیام علما و رهبران صالح برای حفظ حقوق مردم مظلوم و ایستادگی در برابر ظالمین و برای برقراری عدالت و امنیت و اصلاح در بلاد و اجرای قوانین الهی در جامعه؛ کسی حق فتنه انگیزی و بدعت و طعن برحکومت مشروع الهی و مردمی را ندارد چرا که و عدم سکوت عکس العمل علی(ع) در برابر معاویه و خوارجی که شورش و طغیان مسلحانه علیه حکومت علی (ع) کردند، برخلاف تعهدات الهی و مردمی حکومت می شد لذا علی (ع) با هر دو گروه باغی وطاغی، پیکار کردند.
    نکته دوم، همچنان که در مبحث آزادی با بیان وانتقاد خواهیم دید، پیکار علی(ع) با مخالفین و بغات هیچ گونه منافاتی با اصل آزادی بیان و انتفاد ندارد چرا که انتقاد و آزادی بیان تا زمانی مورد قبول است که به افساد و طغیان غیر مشروع منجر نشود لذا خود علی(ع) هم مردم را می فرمود که با او از روی عدل و خیرخواهی و خالی از غل و دو رویی صحبت کنند و به او مشورت داده و او را یاری دهند. [38]
    نکته سوم: خلافت علی (ع) برخلاف سه خلیفه قبلی، مردمی ترین حکومت بود زیرا هم برمبنای نص نبوی(ص) و هم برمبنای شورا و بیعت عمومی بود.
    براساس آنچه گفته شد در سیره عملی و سیاست علوی، آزادی مشارکت عمومی مردم در انتخاب زمامدار جامعه به نحو احسن و اکمل آن وجود دارد، باید دید که آیا پس از انتخاب زمامدار جامعه، مردم جامعه، دیگر هیچ نقشی در حکومت و ادرة بهتر جامعه ندارند و حاکم «فعال مایشاء و لایسأل» است، یا اینکه بدنبال آزادی مشارکت عموم مردم در انتخابات (بیعت)، آزادی بیان و انتقاد از کارگزاران خود را دارند...

     



    روح الله تولّایی ::: شنبه 86/12/4::: ساعت 11:21 صبح
    نظر پژوهشگران:
    موضوع مقالات: پایگاه مقالات علمی مدیریت

    ..::""بسم الله الرحمن الرحیم""::.. ««لکل شی‏ء زکاه و زکاه العلم نشره»» به جامع ترین پایگاه موضوعی مقالات علمی مدیریت خوش آمدید. این پایگاه دارای بیش از 7000عضو پژوهشگر و دانشجوی مدیریت می باشد.

    > پایگاه مقالات علمی مدیریت<<
    آزادی و مسؤولیت از منظر نهج البلاغه (1) - پایگاه مقالات علمی مدیریت

    بانک موضوع بندی شده مقالات علمی مدیریت
    مدیریت دانش
    مدیریت راهبردی
    مدیریت کیفیت
    مدیریت اسلامی
    مدیریت جهادی
    مدیریت فنآوری اطلاعات
    مدیریت منابع انسانی
    مدیریت پروژه
    مدیریت بهره وری
    مدیریت بحران
    خلاقیت و نوآوری
    بازاریابی و CRM
    مدیریت زنجیره تامین
    مدیریت تولید و عملیات
    مهندسی ارزش
    مدیریت اقتصادی و مالی
    مدیریت مشارکتی
    مدیریت آموزشی
    مدیریت کارآفرینی
    مدیریت زمان
    مدیریت تغییر
    مدیریت بازرگانی
    مدیریت استعدادها
    مدیریت توسعه
    مدیریت ریسک
    آینده پژوهی
    ارزیابی عملکرد
    مبانی سازمان ومدیریت
    مفاهیم نوین در سازمانها
    حسابرسی و حسابداری
    تصمیم گیری و تصمیم سازی
    ساختار و معماری سازمانی
    جنبش نرم افزاری تولید علم
    تعالی و بالندگی سازمانی
    مدیریت شهری
    اقتصاد مهندسی
    توانمندسازی
    تئوری فازی
    انگیزش
    رهبری
    مهندسی مجدد
    مهندسی سیستم ها
    فرهنگ و جو سازمانی
    سازمانهای یادگیرنده
    شبکه های عصبی
    اخلاق در سازمان
    مدیریت فناوری
    مدیریت عملکرد
    مدیریت بومی
    مقالات ترجمه شده
    مقالات روح الله تولایی
    مورد کاوی
    مدیریت R & D
    مدیریت دولتی
    برنامه ریزی
    رفتار سازمانی
    مدیریت صنعتی
    بودجه بندی
    مدیریت خدمات
    تعاونی ها
    الگوبرداری
    مشاوره مدیریت
    طرح تجاری
    شرکتهای مادر
    برنامه ریزی
    قیمتگذاری
    هزینه یابی
    شبیه سازی
    سلامت اداری
    تجارت الکترونیک
    بنگاه های کوچک و متوسط
    مدیریت ایمنی و بهداشت
    تئوری پردازی درمدیریت
    خصوصی سازی
    هوش هیجانی
    سازمان ها چابک
    سازمانهای مجازی
    مدیریت فرهنگی
    مدیریت گردشگری
    عدالت سازمانی
    روش شناسی تحقیق
    پرسشنامه های مدیریتی
    مدیریت مذاکره
    آرشیو
    متن کامل جزوات درسی
    دانلود کتاب های مدیریت
    آدرس دانشگاههای جهان
    KnowledgeManagement
    Strategic Management
    Marketing

    >> پایگاه دانشگاهی دکتر تولایی <<


    >>جستجو در پایگاه<<

    >>اشتراک در خبرنامه پایگاه<<
     


    >> درباره مدیریت پایگاه <<
    آزادی و مسؤولیت از منظر نهج البلاغه (1) - پایگاه مقالات علمی مدیریت
    روح الله تولّایی
    ..::""بسم الله الرحمن الرحیم""::.. ««لکل شی‏ء زکات و زکات العلم نشره»» - دانش آموخته دکتری تخصصی مدیریت تولید و عملیات دانشگاه علامه طباطبائی و فارغ التحصیل فوق لیسانس رشته مدیریت صنعتی و معارف اسلامی دانشگاه امام صادق علیه السلام هستم. پس از سال ها پریشانی از " فقدان استراتژی کلان علمی" که خود مانع بزرگی سر راه بسیاری از تدابیر کلانِ بخشی محسوب می شد، هم اکنون با تدبیر حکیمانه مقام معظم رهبری چشم انداز 20 ساله جمهوری اسلامی ایران مبنای ارزشمندی است که بر اساس آن بتوان برای تعیین تکلیف بسیاری از تصمیمات و امور بر زمین مانده چاره اندیشی کرد. در ابتدای این چشم انداز آمده است : " ایران کشوری است با جایگاه اول علمی ، اقتصادی، ..." مشاهده می شود که کسب جایگاه نخست در حوزه های علم و دانش، آرمان مقدم کشورمان می باشد. این حقیقت، ضرورت هدایت دغدغه خاطرها و اراده ها و توانمندی ها به سوی کسب چنین جایگاهی را روشن می سازد. جهت دستیابی به این چشم انداز، برنامه ریزی ها، تصمیم گیری ها، تدارک ساز وکارهای متناسب و اولویت بندی آن ها، تعاملات و تقسیم کارها و ... جزء اصول و مبانی پیشرفت و توسعه تلقی می شوند. اولین گامی که جهت توسعه دادن مرزهای علم باید طی کرد، یادگیری حدود مرزهای علم می باشد. بر این اساس اینجانب به همراه تعدادی از دوستانم در دانشگاه امام صادق(ع) و دیگر دانشگاه ها جهت ایجاد یک حرکت علمی و ایفای نقش در جنبش نرم افزاری تولید علم بوسیله معرفی سرحد مرزهای علم و دانش ، اقدام به راه اندازی "پایگاه مقالات علمی مدیریت" نمودیم. هم اکنون این پایگاه بیش از 4200 عضو پژوهشگر و دانشجوی مدیریت دارد و مشتاق دریافت مقالات علمی مخاطبین فرهیخته خود می باشد. کلیه پژوهشگران ارجمند میتوانند جهت ارسال مقالات خود و یا مشاوره رایگان از طریق پست الکترونیک tavallaee.r@gmail.com مکاتبه نمایند.

    الکسا


    >>محاسبه اوقات شرعی ایران <<

    >>لینکهای پایگاه مقالات علمی مدیریت<<