سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را از ایمان پرسیدند ، فرمود : ] ایمان بر چهار پایه استوار است ، بر شکیبایى ، و یقین و داد و جهاد . و شکیبایى را چهار شاخه است : آرزومند بودن ، و ترسیدن ، و پارسایى و چشم امید داشتن . پس آن که مشتاق بهشت بود ، شهوتها را از دل زدود ، و آن که از دوزخ ترسید ، از آنچه حرام است دورى گزید ، و آن که ناخواهان دنیا بود ، مصیبتها بر وى آسان نمود ، و آن که مرگ را چشم داشت ، در کارهاى نیک پاى پیش گذاشت . و یقین بر چهار شعبه است : بر بینایى زیرکانه ، و دریافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پیشینیان . پس آن که زیرکانه دید حکمت بر وى آشکار گردید ، و آن را که حکمت آشکار گردید عبرت آموخت ، و آن که عبرت آموخت چنان است که با پیشینیان زندگى را در نوردید . و عدل بر چهار شعبه است : بر فهمى ژرف نگرنده ، و دانشى پى به حقیقت برنده ، و نیکو داورى فرمودن ، و در بردبارى استوار بودن . پس آن که فهمید به ژرفاى دانش رسید و آنکه به ژرفاى دانش رسید از آبشخور شریعت سیراب گردید ، و آن که بردبار بود ، تقصیر نکرد و میان مردم با نیکنامى زندگى نمود . و جهاد بر چهار شعبه است : به کار نیک وادار نمودن ، و از کار زشت منع فرمودن . و پایدارى در پیکار با دشمنان ، و دشمنى با فاسقان . پس آن که به کار نیک واداشت ، پشت مؤمنان را استوار داشت ، و آن که از کار زشت منع فرمود بینى منافقان را به خاک سود ، و آن که در پیکار با دشمنان پایدار بود ، حقى را که بر گردن دارد ادا نمود ، و آن که با فاسقان دشمن بود و براى خدا به خشم آید ، خدا به خاطر او خشم آورد و روز رستاخیز وى را خشنود نماید . و کفر بر چهار ستون پایدار است : پى وهم رفتن و خصومت کردن و از راه حق به دیگر سو گردیدن و دشمنى ورزیدن . پس آن که پى وهم گرفت به حق بازنگشت ، و آن که از نادانى فراوان ، خصومت ورزید ، از دیدن حق کور گشت ، و آن که از راه حق به دیگر سو شد ، نیکویى را زشت و زشتى را نیکویى دید و مست گمراهى گردید ، و آن که دشمنى ورزید راهها برایش دشوار شد و کارش سخت و برون شو کار ناپایدار . و شک بر چهار شعبه است : در گفتار جدال نمودن و ترسیدن و دو دل بودن ، و تسلیم حادثه‏هاى روزگار گردیدن . پس آن که جدال را عادت خود کرد ، خویش را از تاریکى شبهت برون نیاورد ، و آن که از هر چیز که پیش رویش آمد ترسید ، پیوسته واپس خزید ، و آن که دو دل بود پى شیطان او را بسود ، و آن که به تباهى دنیا و آخرت گردن نهاد هر دو جهانش را به باد داد . [ و پس از این سخن گفتارى بود که از بیم درازى و برون شدن از روش کارى که در این کتاب مقصود است نیاوردیم . ] [نهج البلاغه]
آزادی و مسؤولیت از منظر نهج البلاغه (2) - پایگاه مقالات علمی مدیریت
  • پست الکترونیک
  • پارسی یار
  •  RSS 
  • بانک مقالات موضوع بندی شده
  • درباره مدیر پایگاه
  • عنوان مقاله: آزادی و مسؤولیت از منظر نهج البلاغه (2)
    مولف/مترجم: ظهیر احمدی
    موضوع: مدیریت اسلامی
    سال انتشار(میلادی): 2003
    وضعیت: تمام متن
    منبع: فصلنامه اندیشه صادق، مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع)، شماره 1
    تهیه و تنظیم: پایگاه مقالات مدیریت  www.SYSTEM.parsiblog.com

    آزادی ـ آزادی بیان (انتقاد)
    گفتیم که پایه دوم از آزادی های سیاسی این بود که مردم جامعه،‌آزادنه بتوانند انتقادهای سازنده و نصیحت های خود را بدون ترس و وحشت، با دستگاه حاکمه در میان بگذارند و آزادانه خواسته ها وانتقادهای خود را بیان کنند، در ذیل به فرازهایی از نهج البلاغه استناد خواهیم جست که مؤید این حق طبیعی و آزادی برای افراد جامعه در سیاست علوی بوده است  و امام علی (ع) آنرا محترم می شمردند و حتی مردم را تشویق و ترغیب به انتقاد و بیان آزاد با خودشان می کردند و صد البته جز این هم نباید باشد چرا که حکومت حکیمانه علوی (ع) جز با راستی و درستی و پایداری مردمان و حضور مشارکت همه جانبة آنان به سامان نمی آید، امام(ع) تلاش می کردند که مردم، حکومت را از آن خود بدانند و مشارکت همه جانبه در آن داشته باشند و از مناسبات سلطه گرانه و سلطه پذیرانه بیرون شوند و در همة‌عرصه ها، حضوری واقعی و فعال داشته باشند چنانکه خطاب به مردم می فرمودند:


    «فلا تکلمونی بما تکلم به الجبابرة و لاتتحفظوا منی بما یتحفظ به عند أهل البادرة و لاتخالطونی بالمصانعة و لا تظنوا بی استثقالاً فی حق قیل لی و لا التماس إعظام لنفسی.» [39]
    با من چنانکه با گردنکشان، سخن می گویند (با ترس و واهمه و لکنت  زبان)، سخن مگویید و چونانکه از تندخویان (از روی ترس) دوری و کناره جویی می کنند، از من دور نشوید و خودتان را پنهان نکنید و با تکلف و ظاهرآرایی با من اختلاط نکنید و شنیدن سخن حق را بر من سنگین مپندارید و نمی خواهم که مرا بزرگ انگارید و برای من تعظیم کنید.
    «فلا تکفوا عن مقالة بحق أو مشورة بعدل» [40]:از گفتن سخن حق و یا مشورت درباره عدالت با من از من خودداری نکنید.
    «فإنما أنا و أنتم عبید مملوکون لرب لارب غیره» [41] چرا که همه ما (من زمامدار و شما مردم) بندگان و مملوک پروردگاری هستیم که جز او پروردگاری نیست. حال که همه ما از نظر خلقت و داشتن یک پروردگار مثل هم هستیم چرا شما از زمامدار بترسید و واهمه داشته باشید بلکه او را هم مثل خودتان بدانید و به او مشورت بدهید و سخن حق تان را بیان کنید، چرا که زمامدار شما از شنیدن حرف حق، إبا نمی کند و زیرا که خودش هم این مسئولیت را اساساً برای برپایی حق و برقراری عدالت پذیرفته است و گرنه این امارت و حکومت فی حد ذاته کم ارزش تر از نعلین پارة اوست. [42]
    یکی از بارزترین نمودهای آزادی بیان و انتقاد در دین اسلام، فریضة امر به معروف و نهی از منکر است، امام(ع) این فریضه را هم یاد آوری می کنند:
    «لا تترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم شرارکم …» [43]
    امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید تا بدترین فرد از افراد، زمامداری و حکومت شما را بدست نگیرد.
    این دستور که عام است، امر به معروف و نهی از منکر حتی در بالاترین سطح آنرا هم در برمی گیرد و اگر حاکم و زمامدار جامعه بخواهد خارج از چهارچوب حق و معروف، کاری بکند،. باید آزادانه و شجاعانه او را از منکر بازداشت و وادار به رعایت حق و عدالت کند و این هم از نمونه های بارز آزادی بیان و انتقاد است.
    مورد دیگری که صراحت آزادی انتقاد و بیان را به رسمیت می شناسد، گفتن سخن حق و عادلانه در برابر و پیش روی حاکم و زمامدار ظالم جامعه است:
    «و أفض من ذلک کله کلمة عدل عند امام جابر» [44]: بهتر از همة اینها (تمام مراحل و مراتب امر به معروف و نهی از منکر) سخن عدالتی است که پیش روی حاکمی ستمکار گویند.
    درموردی دیگر خطاب به مردم کوفه وبعد از جنگ جمل می فرماید:
    «أنتم الانصار علی الحق … فأعینونی بمناصحة خلیة من الغش سلیمة من الریب» [45]
    شمایید یاران حق … پس مرا یاری کنید، به نصیحت و خیرخواهی کردن، نصیحتی که خالی از دغل و دورویی باشد. (دعوت امام(ع) مردم را به آزادی بیان و انتقاد صحیح)
    عملاً در سیره علوی (ع) این آزادی رعایت می شد مثلاً سرسخت ترین گروه مخالف حکومت علوی(ع) خوارج بودند که آزادانه انتقادهای بسیار تند خود را نسبت به حکومت علی (ع) ابراز می داشتند و علی (ع) هم بردباری می کردند.
    در دستور العمل حکومتی و راهنمایی های مدیریتی خود نسبت به استانداران و کارگزاران خود، این نکته را گوشزد می کرد که آنها حق ندارند در بین مردم، مستبدانه عمل کنند، در دستورالعملی به اشعث بن قیس، استاندار آذربایجان، می فرماید: «لیس لک أن تفتات فی رعیة» [46]: حق نداری مستبدانه در بین مردم هر آنچه خواهی فرمان دهی.
    - در عهد نامة مالک اشتر، یکی از رستوانی که امام علی (ع) به مالک اشتر می دهد این است که در میان مردم، طوری رفتار کند که مردم او را از خود بدانند و با مردم، مهربان و متواضع باشد بطوری که، مردم آزادانه و بطور واضح و آشکار بتوانند سخنان خود را در برابر او بیان کنند:
    «و اجعل لذوی الحاجات منک قسماً تفرغ لهم فیه شخصک و تجلس لهم مجلساً عاماً فتتواضع فیه لله الذی خلقک و تقعد عنهم جندک و أعوانک من احراسک و شرطک حتی یکلمک متکلمهم غیر متتعتع فإنی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول فی غیر موطن: «لن تقدس امة لا یوخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع … و نخ عنهم الضیق و الانف» [47]
    (پاره ای ازوقت خود را که در آن وقت، خود را از هر کار دیگری فارغ  و آسوده کرده باشی، اختصاص بده برای کسانی که حاجت و کاری با خودت دارند و در مجلس عمومی که برای این کار ترتیب می دهی بنشین و بخاطر خدایی که تو را خلق کرده است، فروتنی و تواضع کن و یاران و نگهبانانت و پاسداران خود را از آن مردم دورکن، تا نماینده و سخنگوی مردم بتواند بدون ترس و بدون لکنت زبان، حرفهای خودش را بگوید چرا که من بارها از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمودند: «هرگز امتی پاک و مقدس شمرده نمی شود که در آن نتوان حق ناتوان را بدون ترس و لکنت زبان، از قوی بگیرند.»… و تندخویی برآنان و خود بزرگ بینی را از خودت دور کن.)
    حضرت علی(ع) از کارگزارانش می خواهد که در انتخاب و گزینش کارمندان و وزراء باید افرادی را انتخاب کنند که به راحتی بتوانند سخن تلخ و حق را به حاکم بگویند و حاکم را از پیروی هوای نفس و استبداد به رأی بازدارند و این نهایت به رسمیت شمردن آزادی انتقاد و بیان برای مردم و نمایندگان مردم در برابر دستگاه حاکمه است.
    «ثم لیکن آثرهم عندک أقولهم بمرالحق لک و أقلهم مساعدة فیما یکون منک مما کره‌الله لاولیائه واقعاً ذلک من هواک حیث وقع.» [48] : (برگزیده ترین (کارگزاران و کارمندانت) کسانی باشند که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید و در آنچه کنی و یاگویی ـ و خدا آنرا از دوستانش ناپسند می دارد ـ کمتر یاری ات بکند.
    البته از این نکته نباید غافل شد که بین انتقاد صحیح و سازنده و آزادی بیان و نصیحت و خیرخواهی نسبت به حاکم جامعه اسلامی با افساد و بیانات مزورانه و باغل و غش تفاوت وجود دارد. دیدیم که امام(ع) مردم را دعوت و تشویق به ارائه مشورتها و بیان حق و سخن عدل و خالی از دورویی و غش می کنند، اصولاً تشریع دو فریضه امر به معروف نهی از منکر هم در راستای انتقاد صحیح و سازنده است چرا که امر کسی به معروف همان آزادی بیان و نهی از منکر همان آزادی انتقاد صحیح است.
    مطلب دیگر این که، باید بررسی شود که معیار و میزان و ضوابط تشخیص انتقادهای صحیح از انتقادهای مزورانه و غش آلود، چه چیزی است، آیا هر چه که مورد پسند و خوشایند حکومت و زمامداران و کارگزاران جامعه باشد انتقاد صحیح یا آزادی بیان است یا باید آنرا تملق و ستایش و چاپلوسی نامید؟ و مورد خوشایند و باب میل آنان نباشد با عنوان افساد و اخلال و دورویی و غش طرد کرد؟
    مسلماً در سیره علوی (ع) هم چنان که در بررسی بسیار کوتاه آن دیدیم، معیارها و ضوابط آزادی بیان و انتقاد و صحیح کاملاً مشخص بود: معروفها مورد شناخت مردم بودند و منکرها هم همینطور، مبنا و معیار، کتاب الله و سنت نبوی (ص) بود لذا در عهد خلفای سابق بویژه در مورد سومین خلیفه، مسلمانان برهمان دو مبنا و خروج خلیفه و اطرافیان او از آن معیارها و مبناها، او را مورد انتقادهای صحیح قرار می دادند ولی در اثر اصرار اطرافیان خلیفه سوم برنادیده گرفتن معیارها و ضوابط و معروف ها و منکرها، علیه او و اطرافیانش انقلاب به پا کردند.
    در مورد علی (ع) هم که قرآن ناطق، و عامل به سنت نبوی(ص) و مدافع آن و نیز مدافع حق و دیده بان حقیقت و ملزم به رعایت آن بود، امام خویش معیار و میزان تشخیص حق از باطل و انتقاد صحیح با افساد و دروغ بود بویژه که او معصوم از خطا و گناه و هوا و هوس است و هیچ اعراض و اقبال و جذب و دفع او بر مبنای هوا و هوس نخواهد بود.
    اما در مورد زمامدران غیرمعصوم، این معیارها و ضوابط انتقاد صحیح از غیر آن باید بر اساس قوانین مدون و مشخص، علاوه بر مبنای عقلایی، صورت بگیرد.
    آزادی ـ آزادی معنوی
    یکی از مصادیق آزادی از منظر نهج البلاغه، آزادی معنوی و همان وارستگی و آزادی و عدم دلبستگی به هرگونه تعلقات و خواهشهای نفسانی و وابستگی های دنیوی و مادی است از منظر علی(ع) وابستگی و دلبستگی به چیزی، کلید و مرکب گرفتاری است: «الرغبة مفتاح النصب و مطیة‌التعب» [49]
    آزمندی و حرص ورزیدن به چیزهایی که دلبستگی و وابستگی را بدنبال دارد بر خلاف آزادی معنوی بوده و بلکه بندگی جاودانه می باشد: «الطمع رق مؤبد» [50]
    تبعیت از خواهشها و هواهای نفسانی، آزاده را بندة‌هوی و هوس قرار داده و او را از راه یافتن به حق و حقیقت باز می دارد، دیده بان حقیقت و پیشوای آزادگان، نگران است از این که مردم تبعیت از هوی کنند و از حقیقت باز مانند «أیها الناس إن أخوف ما أخاف علیکم اثنتان: اتباع الهوی و طول الامل، فأما اتباع الهوی فیصد عن الحق» [51]: ای مردم! همانا بر شما از دو چیز بیشتر می ترسم: پیروی کردن از خواهش نفس و آرزوهای دراز در سر پروراندن، چرا که پیروی هوی نفس، انسان را از راه یافتن به حقیقت باز می دارد.
    «من عشق شیئاً اعشی بصره و أمرض قلبه … قد خرقت الشهوات عقله و اماتت الدنیا قلبه و ولهت علیها نفسه فهو عبد لها» [52]: هر کس عاشق و شیفتة چیزی شود، دیده اش را کور سازد و دلش را رنجور … خواهشهای جسمانی پردة خرد و اندیشه اش را دریده، دوستی دنیا دلش را میرانده، جان او شیفتة دنیاست و او بندة آن است.
    «من عظمت الدنیا فی عینه و کبر موقعها فی قلبه آثرها علی الله تعالی فانقطع إلیها صار عبدا لها.» [53] کسی که دنیا در دیده اش بزرگ جلوه کند و ارزش و اعتبار دنیا در دل وی فراوان باشد و آنرا بر خداوند متعال مقدم سازد و جز آن به چیزی نپردازد، بنده دنیا شود.
    علی(ع) از آلودگی های حاکمان زمان خود، از قبیل زنجیرهای افتخار به حسب و نسب و طمع به ملک و مال و جاه و منصب و برتری جویی مبرا بود و از خوردنی ها و نوشیدنی های گوارا و عسل پالوده و لباسهای فاخر و لطیف، نیز بی نیاز و تنها به طعام ساده و آن هم به قدر ضرورت اکتفا می کرد و آنرا هم نه از بیت المال که با کارگری در نخلستانها و بازور بازوی خود بدست می آورد، امام (ع) خود را از هر گونه وابستگی و دلبستگی به قیدها و بندها آزاد ساخت و بزرگتر از آن که به او «امیرالمؤمنین» بگویند و او به آن سرخوش و دلخوش باشد ولی در رنجها و سختیهای مردمان، همراه نباشد او در عین اینکه امیرالمؤمنین بود و زمامدار کل جامعه اسلامی و بیت المال مسلمین را در اختیار داشت اما بسیار وارسته ساده و آزاد می زیست. «هیهات أن یغلبنی هوای» او بعد از اینکه خبردار می شود کارگزار و عامل او در بصره به مهمانی اشراف و مرفهین دعوت شده و او هم پذیرفته است، بعد از تقبیح این عمل و توبیخ او می فرماید: بدان که امام شما از دنیای شما بسنده کرده است به دو جامه فرسوده و دو قرص نان، من نفس خود را با پرهیزگاری می پرورانم، اگر می خواستم می توانستم از عسل پالوده و مغز گندم و لباسهای فاخر و … استفاده کنم ولی هرگز، که هوای نفسم بر من غلبه کند،‌ای دنیا از من دور شو که مهارت را بر دوش ات نهاده ام. أعزبی عنی: از دیده ام نهان شو فوالله لا أذل لک فتستذ لینی: به خدا سوگند که رامت نمی شوم که مرا خوار گردانی. [54]
    پیشوای آزادگان و مولی الموحدین که خود از هرگونه وابستگی و دلبستگی، آزاد است ببینیم چه راه هایی را برای رهایی و نجات از بندگی ها و دلبستگی ها و رسیدن به آزادگی و وارستگی (آزادی معنوی) برای کل بشریت و پیروان خود ارائه می دهد چرا که او «مولا»‌و «مولی الموالی» است، «یکی از معانی کلمة «مولا»: معتق یعنی آزاد کننده است … اینکه رسول اکرم (ص) فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» … ملای رومی همین حدیث نبوی را درمثنوی معنوی آورده است و از کلمة «مولی» معنی: آزاد کننده را اراده کرده است.
    زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود وان علی مولا نهاد
    گفت هرکس را منم مولا و دوست  ابن عم من علی مولای اوست
    کیست مولا؟ آنکه آزادت کند بند رقیت زپایت بر کند.» [55]
     راهکارهای علی (ع) برای نایل شدن به آزادی معنوی:
    دیدیم که از منظر نهج البلاغه، تبعیت از هواها و خواهش  های نفسانی و دلبستگی به دنیا و مادیات آن، بندگی دنیا و هوای نفسانی است؛ برای رهایی از این بندگی می فرماید: «قاتل هواک بعقلک» [56] : با عقل و خرد خویش هوایت را بمیران. در خطبة 111 از نهج البلاغه، امام(ع) بعد از وصف دنیا و وصف کسانی که دنیا و خوشی های آن را انتخاب کردند می فرماید: «نعبدوا للدنیا أی تعبد و آثروها ای ایثار» [57]. دنیا را چسان پرستیدند و بندة آن شدند و آنرا چگونه برگزیدند، در نتیجه مردم را بر حذر از دنیا و تعلق به آن، می دارد: «فإنی احذر کم الدنیا» [58].
    کلید نجات از هرگونه بندگی (رسیدن به آزادی معنوی):
    «فإن تقوی الله مفتاح سداد و ذخیرة مغاد و عتق من کل ملکة و نجاة من کل هلکة» [59]
    همانا تقوی (ترس از خدا) کلید درستی کردار و اندوختة قیامت و موجب رهایی و آزادی از هر گونه بندگی و رهایی از هر تباهی است.
    «فقطعوا علائق الدنیا و استظهروا بزاد التقوی»: [60] پس وابستگی های خود را به دنیا ببرید و پرهیزگاری را پشتیبان خود کنید و مانند توشه ای همراه خویش برید.
    دنیا دوستی و وابستگی به خوشی های آن، بندگی و برخلاف آزادی معنوی است، قطع این دلبستگی به دنیا بوسیله تقوی میسر است و تقوی هم کلید رهایی و آزادگی از هر بندگی است.
    «ازهد فی الدنیا یبصرک الله عوراتها» [61]: خواهان دنیا مباش (واسته از دنیا باش) در این صورت خداوند، زشتیهای آنرا به تو نمایان خواهد کرد.
    «أنظروا إلی الدنیا نظر الزاهدین فیها و الصادفین عنها» [62] به دنیا با دیدی پارسایانه و رویگردان از آن، بنگرید.
    حال، کسی که در دنیا وارسته و آزاده باشد و فارغ  از تعلقات و دلبستگی ها، در اینصورت، تحمل مصیبتها و بلاها هم براو آسان می شود: «من زهد فی الدنیا استهان بالمصیبات» [63]
    عبادت آزادگان
    دیدیم که سلوک اجتماعی آزادگان و سرور آنان علی(ع) در عین دارا بودن بالاترین امکان برخورداری ها و بالاترین مسئولیتها و منصب ها، زندگی پارسایانه و عدم وابستگی و دلبستگی به نام ها و نشانه هاست. در سلوک فردی و رابطه با معبودشان نیز، مبنا و جوهره اصلی زهد و عرفان (با آزادی معنوی) است، نه مانند عبادت تجار برای طمع به برخورداری های اخروی و بهشت و نه مانند بردگان از ترس جهنم، نه این و نه آن، بلکه عبادتی است عاشقانه و عارفانه و سپاسگذارانه به معبودشان، چرا که اینها آزادگان و وارستگانند.
    «إن قوماً عبدوا الله رغبة فتلک عبادة التجار، و إن قوماً عبدوا الله رهبة فتلک عبادة العبید و إن قوماً عبدوا الله شکراً فتلک عبادة الأحرار.» [64]
    دیدیم که مدار و محور دلبستگی و بندگی و بردگی و یا آزادی و آزادگی، دنیا و تعلقات دنیا و دل سپردن به آن و برگزیدن خوشی های آنست و آزادگی، عدم دلبستگی به تعلقات دنیوی است، حال ممکن است، شبهة رهبانیت و عزلت از دنیا و عدم استفاده از آن به ذهن خطور کند اما منظور از دنیا، این جهان و یا این روزگار نیست بلکه هم چنان که اسم آن بر مسمی است، دلبستگی به خوشی های گذرا و تعلقات آن و دل سپردن به زشتی ها و دون ها در مقابل امکان استفاده های درست و اصولی و بهتر از دنیا و روزگار است، امام (ع) دنیای بهتر و برتر را در پاسخ مردی که دنیا را نکوهش می کرد این گونه توصیف فرمودند:
    «ای نکوهندة دنیا، فریفته به نیرنگ آن… … فریفتة دنیایی و سرزنش می نمایی؟ تو بردنیا دعوی گناه داری یا دنیا باید برتو دعوی کند که گهنکاری … … دنیا خانة راستی است برای کسی که آن را راستگو انگاشت و خانة عافیت و تندرستی است برای کسی که از آن عبرت و معرفت گرفت، و خانه بی نیازی است برای کسی که از آن توشه اندوخت، خانه پند است برای کسی که از آن پند گیرد، دنیا مسجد و سجدگاه محبان خداست و مصلی فرشتگان و فرودگاه وحی خداوندی و محل تجارت دوستان اوست، در آن (دنیا) آمرزش خدا را بدست آوردند و بهشت را سود بردند… … عده  ای دنیا را در روز ندامت و پشیمانی، مذمت کنند، و عده ای دیگر در روز قیامت آنرا می ستایند. دنیا آنها را متذکر شد و آنها متذکر شدند و عبرت گرفتند، دنیا با آنان سخن گفت، آنان نیز او را تصدیق کردند، دنیا پندشان داد، آنها هم پند گرفتند.» [65]
    راز آزادی
    آزادی چه در بعدی فردی و بعد معنوی و چه در بعد اجتماعی آن، برای رسیدن به کمال و مرحله نهایی خلقت انسان است، از نظر فلسفی علت این که انسان اصالة مختار و آزاد آفریده شده این است که این موجود مختار و آزاد با کمال عقل و اندیشه پاک و صاف خود که مرتبط با فطرت الهی و پاک اوست، راه صحیح و هدایت را از گمراهی ها، تشخیص داده و آنرا انتخاب کند و به سعادت دنیا و آخرت نایل شود، دلایل، استدلالها برهانهای گوناگونی برای انسان مختار عرضه شده و او مختار و آزاد است که یا راه رشد و هدایت را برگزیند یا راه گمراهی و ضلالت را؟ او آزاد در انتخاب است ولی یکی به سعادت و کمال منتهی می شود و دیگری به شقاوت و سقوط در حضیض حیوانیت و حتی بدتر از آن، چرا که وجه امتیاز انسان با غیر خود، در اصل اصیل «اختیار و آزادی» است البته آزادی توأم با مسئولیت، او می تواند راه رشد را انتخاب کرده و از ملائکه هم بالاتر رود و یا اینکه راه کج و گمراهی را اختیار کرده و به پائین تر از چهار پایان هم سقوط کند، نتیجه این که آزادی در تمام ابعاد آن نه به این معنی است که هر کسی هرگونه که خواست و دوست داشت عمل کرده و انتخاب کند و در هر حال هم به سعادت و کمال برسد، بلکه راهها و مقصدها واضح و روشن است و رونده مختار و آزاد.
    از منظر نهج البلاغه هم دیدیم که آزادی و آزادگی، رها شدن از تعصب ها و وابستگی ها و تعلقات دنیایی و درجه  ای بالاتر برای وارستگان واقعی، حتی وارستگی از تعلقات اخروی و عروج انسان به تکامل وسعادت است، و تقوای الهی هم کلید هر گونه آزادگی و وارستگی است، گفتم که علی(ع) مولی الموالی و مولی المتقین است و آزاد کننده و رهایی بخش هر کسی که به او اقتدا کند. خود نیز خطاب به مردم می فرماید: «لقد أحسنت جوارکم و أحطت بجهدی من ورائکم و أعتقتکم من ربق الذل و حلق الضیم» [66]
    با شما به نیکویی به سر بردم و به قدر طاقت از هر سو نگهبانی تان کردم و از بندهای خواری آزادتان کردم واز حلقه های ظلم و ستم نجاتتان دادم.
    راز آزادی از منظر نهج البلاغه، آزاد شدن انسان از هواهای نفسانی و از معصیت خداوند است و تقوی یعنی مخالفت با هرگونه خواهشهای نفسانی چه در بعد شخصی و چه در بعد اجتماعی آن و متقی رها از طمع و حرص به تعلقات دنیا و عدم دلبستگی به جاه و مقام ومکنت و مال است چرا که علی (ع) که «مولا»ست خود چنین بوده است و در یک کلام راز آزادی و آزادگی، علی گونه و علی وار بودن است و پیشوای آزادگان، علی است.
    مسئولیت ورابطه آن با آزادی
    «مسئولیت» مصدری جعلی از سؤال به معنای بازخواست و مسئول:کسی است که عهده دار کاری باشد و در صورت تخلف از آن مورد بازخواست قرار گیرد و مسئولیت یعنی: متعهد و موظف بودن به انجام کاری.» [67]
    بدیهی است که مکلف وموظف بودن انسان به کاری و در پی آن مورد بازخواست قرار گرفتن او برای پاداش و تشویق و یا برای کیفر و عقاب همه و همه مبتنی بر پذیرفتن یک اصل اصیل مقدم بر آن یعنی «اصل آزادی و اختیاز انسان» است؛ چرا که «انکار آزادی همان انکار مسئولیت است.» [68] لذا رابطه بین این دو اصل رابطه ایست مستقیم و در طول هم و این رابطه در تمام موارد و ابعاد فردی و اجتماعی و فلسفی آن ساری و جاری است.
    «آزادی عمل انسان، در هدایت تمایلات خویش، وی را در مراتب ارزشی متغیری قرار می دهد، … براین اساس در تمام شئون فردی و اجتماعی انسانها، مسئولیت و نتایج حاصله از اعمال او متوجه خود است و براین اساس مسئولیت، انسان آزاد آگاه را به تنظیم راه خویش برای نیل به صواب و صلاح وا می دارد.» [69]
    در سیره علوی (ع) هم آزادی افراد چه از نظر فلسفی و چه از نظر اجتماعی باید در چهارچوب احساس مسئولیت باشد؛ از نظر فلسفی مختار و آزاد بودن انسان، تکلیف و مسئولیت او را به دنبال دارد، اساساً بنای اطاعت و عصیان و پاداش و عقاب و تحذیر ها و تشویق ها مبتنی بر آزادی ارادة توأم با مسئولیت انسان است و این معنی را قبلاً در سیره علوی (ع) دیدیم. [70]
    «از نظر فردی و اجتماعی هم هر انسانی آزاد است ولی آزادی او محدود است به عدم تعرض به آزادی دیگران. مسئولیت در برابر آزادی به عهده آزادگان است و مقدار این مسئولیت منطوط است به مقدار آزادی. [71]» از همین روست که چون رهبران صالح وانبیاء الهی و از جمله امام علی (ع) در بالاترین سطح از آزادی و آزادگی بودند، عهده دار بزرگترین و خطیرترین مسئولیتها هم بوده اند و آن، مسئولیت هدایت وارشاد جوامع انسانی به کرامت، شرافت، سعادت و تکامل بوده است، سیره عملی علی (ع) و قول و فعل و هدایت و رهبری جامعه و اختلاط با مردم همه در راستای اصل اصیل آزادی انسانها از ذلت و ظلم در هر شکل و رساندن جامعه به کرامت و شرافت انسانی بوده است و امام علی (ع) هم در این راستا پیکار مبارکی را در طول عمر با برکتشان دنبال کردند: «لقد أحسنت جوارکم و أحطت بجهدی من ورائکم و اعتقتکم من ربق الذل و حلق الضیم» [72]
    با شما به نیکویی به سر بردم و به قدر طاقت از هر سو نگهبانی تان کردم و از بندهای خواری و ذلتها آزادتان کردم واز حلقه های ظلم وستم نجاتتان دادم.
    علی (ع) از طرفی مقام امامت و از طرف دیگر هم مسئولیت هدایت جامعه و انسانها را به عهده  دارد ایشان می فرماید به  مقداری که می توانسته جهد و پیکار کرده که انسانها را از غل و زنجیر عقاید باطل و از عادات زشت و از تمام گمراهی ها و ذلتها رهایی بخشد. پس انسان هر چقدر بیشتر آزاد و آزاده باشد به همان مقدار مسئولیت او هم در قبال دیگران بیشتر می شود، از همین روست که انبیاء الهی و معصومین (ع) که از هر لحاظ وارسته و آزاد بودند، بزرگترین مسئولیتها و تکالیف متوجه آنان بوده است لذا در مکاتب دینی ـ الهی، آزادی  انسان توأم با مسئولیت اوست و از معیارهای انسانیت ـ در مقایسه با غیرانسان ـ یکی آزادی و اختیار انسان است و دیگری مسئولیت او، مسئولیت در قبال افعال و اعمالی که انجام می دهد مسئولیت نسبت به سرنوشت خود و مسئولیت نسبت به جامعه خود و نسبت به جامعه انسانی و طبق بیان نهج البلاغه، انسان مسئول است حتی در قبال شهرها و سرزمینها و چهارپایان:
    «اتقوا الله فی عباده و بلاده فإنکم مسؤولون حتی عن البقاع و البهائم.» [73]
    : از خدا بترسید در حق بندگانش و شهرها و سرزمینهایش، چرا که شما حتی در قبال سرزمینها و چهار پایان هم مسئول هستید.
    در اینجا به فرازهایی از گفتارهای برخی از بزرگان اشاره ای می کنیم:  [74]
    ـ آزاد شد آن کس که ترک شهوات کرد. (علی (ع))
    ـ آزادی یعنی مسئولیت و به همین جهت اغلب از او می ترسند. (برناردشاو)
    ـ آزادی حقیقی یعنی نیرویی که انسان را مجبور به انجام وظایف (مسئولیتها) خود کند ونه چیزی دیگر. (مکدونالد)
    ـ آزادی واقعی یعنی آنچه را که حق داریم بکنیم نه اینکه آنچه را که میل داریم انجام دهیم. (ویکتور کوزن).
    احساس مسئولیت رهبران صالح نسبت به سرنوشت جامعه
    گفتیم که انسان موجودی اجتماعی است و واژة «انسان» از «انس» به معنای مؤانست و الفت گرفتن به دیگریست؛ براساس این نیاز طبیعی وبرمبنای این ضرورت، انسانها تشکیل خانواده و جامعه می دهند؛ وقتی که جامعه ای تشکیل می شود، نیاز است که برای تنظیم روابط اجتماعی و نیز برای صیانت از حقوق افراد جامعه و جلوگیری از ظلم و تجاوز صاحبان زر و زور و فاقدان حس مسئولیت، و برای حفظ آزادی افراد و هدایت جامعه به سعادت و رشد و آگاهی، افرادی عهده دار این مسئولیت خطیر در جامعه شوند؛ در طول تاریخ همواره صاحبان زروزور بوده اند که به انحاء مختلف، سلطة ظالمانه خود را بر جامعه و افراد آن اعمال کرده و نه تنها مانع از رشد و تکامل افراد و جامعه شده بلکه در راستای منافع پست خود به استضعاف، استعباد و استثمار توده ها پرداخته اند، تاریخ بسیار شاهد فرعونها و نمرودها و ابوجهل ها و معاویه ها و … بوده است؛ دراین میان بوده اند اندک آزادمردان و آزادگانی که در برابر ظلم ها و حق کشی ها و استعباد مردم، به پاخاسته و سخنان عدل و حقیقت رهایی بخش را در پیش روی ظالمان و ستمگران بر زبان جاری کرده و به یاری مظلومان و مستضعفان جامعه شتافته اند، تمام انبیاء الهی و اولیاء الله آزاد مردانی بوده اند که نسبت به سرنوشت انسانها و حقوق آنها، احساس مسئولیت کرده  اند و پس از پیکاری مقدس و رهایی بخش، سرانجام مسئولیت رهبری جامعه را عهده دار شده اند.
    علی (ع) درخطبة اول نهج البلاغه، هدف از بعثت انبیاء (ع) را هدایت انسانها در طریق فطرت آنها و در راستای توحید الهی و نجات انسانها از گمراهی و تفرق و شرک و پیروی هواها و خواهشهای نفسانی به توحید و راه روشن بیان می کنند و دیدیم که آزادی توأم با مسئولیت یکی از حقوق طبیعی و اساسی تمام انسانهاست.
    در ادامه خطبه، امام علی (ع) عصر بعثت رسول اکرم(ص) را این چنین توصیف می کنند: «هنگامی که مردم روی زمین متفرق بودند و هر گروهی در پی خواهشی و هوای نفسی افتاده و از راه هدایت و توحید دور شده و به شرک و الحاد و ظلم و ستم مشغول بودند، خداوند متعال، رسول اکرم(ص) را به پیامبری برانگیخت تا رسالت الهی را به پایان رساند و وعده حق را به وفا مقرون گرداند و راه روشن و واضح را برای مردم نشان دهد تا اینکه رسول اکرم (ص) هم بعد از ادای تکلیف و مسئولیت الهی خویش به جوار حق شتافت در حالیکه او میراث پیامبران (ص) را برای آیندگان گذاشته بود چرا که انبیاء الهی، امت خویش را مهمل رها نکرده مگر این که راه روشن و راست را و نشانه های آن داده اند و آن هم قرآن کریم است.» (برگرفته از خطبه اول صص6و7)
    در جریانی که حضرت موسی (ع) در ادامة‌مبارزه با ظلم فرعون زمان خود مجبور می شود که با ساحران فرعون هم  مبارزه کند، حضرت موسی (ع) هنگام رویارو شدن با ساحران و بساط آنها، بیم و هراسی را در دل خود احساس کرد، حضرت علی (ع) این بیم و هراس حضرت موسی (ع) را نه بیم و هراسی برای خود حضرت موسی (ع) بلکه بیم وهراس (احساس مسئولیت) ناشی از احتمال غلبة جاهلان و دولت گمراهان بیان فرمودند چرا که احتمال می رفت که مردم با دیدن بساط ساحران، فریفته شده و تن به حکومت و سلطة جاهلان و گمراهان بدهند: «… لم یوجس موسی ـ (ع) ـ خیفة علی نفسه أشفق من غلبة الجهال و دول الضلال» [75]: بیم موسی نه بر جان بود که بر مردم نادان بود، که مبادا گمراهان به حیلت چیره شوند و برآنان امیر شوند.
    اما در مورد احساس مسئولیت علی (ع) نسبت به سرنوشت جامعه مسلمین می بینیم که برای حفظ اصل اسلام و انتظام واجتماع مسلمین ازحق خود می گذرند و خلافت را که تنها برای او شایسته بود ولی دیگران آنرا تصاحب کردند وا می نهند و در جریان شورای عمری وقتی که علی (ع) شایستگی و حقانیت خود را برای مسئولیت خلافت و زمامداری جامعه اسلامی یادآوری می کند در نهایت در پی تهدید به قتل می فرمایند: «لقد علمتم أنی أحق الناس بها من غیری و والله لاسلمن ما سلمت أمور المسلمین و لم یکن فیها جور إلا علی خاصة» [76]: مطمئناً می دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم، به خدا سوگند ـ به آنچه کردید ـ (بیعت با عثمان) گردن می نهم وتسلیم می شوم مادامیکه مرزهای مسلمانان ایمن بود (کارهای مسلمانان رو به سامان باشد) و در این کار به کسان دیگری غیر از خود من ظلم و ستم نشود من خودم این ستم را برای خود، پذیرفتارم و اجر چنین گذشتی را و فضیلتش را چشم می دارم و به زر و زیوری که در آن برهم پیشی می گیرید دیده نمی گمارم.
    در جای دیگر وقتی که این مصلحت (حفظ جامعه مسلمین و انتظام و سامان کار آنها) اصلاً وجود ندارد بلکه برعکس، عدم اقدام امام (ع) برای پذیرفتن وتصدی سرپرستی جامعه، احتمال مفسده و تسلط گمراهان و تبهکاران و نابخردان برجامعه مسلمین و به بندگی و بردگی گرفتن صالحین واستفادة از بیت المال مسلمین برای منافع شخصی و گروهی است، در اینجا امام (ع) با احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت جامعة مسلمین عهده دار زمامداری جامعه می شوند:
    «لکننی آسی أن یلی أمر هذه الامة‌سفهاؤها و فجارها فیتخذوا مال الله دولاً و عباده خولاً و الصالحین حرباً و الفاسقین حزباً» [77]
    نگرانی و تأسف من از آن روی است که نابخردان وتبهکاران این امت، زمامداری و حکومت مسلمین را بدست  گیرند و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را به بندگی و خدمت خود گیرند و با صالحان در پیکار باشند و فاسقان را برای خود حزب و یار سازند.
    بنابراین امام علی(ع) بعنوان یک انسان آزاده با احساس مسئولیت نسبت به جامعه افراد و دارایی های آنان و برای حفظ دین اسلام و اجتماع مسلمانان و برای از بین بردن باطل قیام می کنند و سرپرستی و زمامداری جامعه عهده دار می شود:
    «فنهضت فی تلک الاحداث حتی زاح الباطل وزهق و اطمأن الدین و تنهنه» [78]
    در میان آن آشوب و غوغا (رجوع مردم از اسلام و خوف محو و محق دین محمد (ص) و خوف رخنه و ویرانی در جامعه اسلامی) قیام کردم (مسئولیت زمامداری را پذیرفتن) تا اینکه جمع باطل پراکنده شد و محو و نابود گردید و دین استوار شد و برجای آرامید.
    بنابراین می بینیم که امام (ع) مقام و منصب چند روزة حکومت و زمامداری را برای حفظ اسلام و جامعه مسلمین و برای برقراری امنیت در جامعه و نیز برای اصلاح در جامعه و در شهرهای مسلمین و نیز برای اجرای حدود و شریعت الهی، عهده دار می شوند نه به خاطر حکومت کردن و ایجاد سلطه و نه برای بهره برداری دنیوی از آن:
    «اللهم إنک تعلم أنه لم یکن الذی کان منا منافسة فی سلطان و لا التماس شیء من فضول الحطام ولکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک.» [79]
    خدایا تو می دانی که آنچه از ما رفت نه به خاطر رغبت و علاقه برای قدرت و حکومت بود و نه برای بدست آوردن زیادتی از دنیای ناچیز، بلکه می خواستیم نشانه های دین را به جایی که بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم تا بندگان ستمدیده ات را به امنیت برسانیم و حدود تعطیل شده ات را اجرا کنیم.
    در پاسخ به شعار خوارج براینکه (لاحکم إلا لله­)، امام (ع) ضمن تبیین سوء برداشت آنها از این کلام حق الهی و ضمن تأکید بر ضرورت تشکیل حکومت، هدف از تشکیل و پذیرفتن مسئولیت زمامداری جامعه را برقراری امنیت در راهها و شهرها و این که در بستر امنیت، مؤمنین به کار خود مشغول شوند و حتی کافر هم از آن بهره مند شود و فیء و مال دیوانی جمع شود و با دشمنان مسلمین پیکار و حق ناتوان از قوی گرفته شود و نیکوکاران به آسودگی به سر بزند و از گزند تبهکاران در امان باشند. [80]
    و در جای دیگری هدف از پذیرش مسئولیت زمامداری جامعه و خلافت را، بر پاداشتن حق و از بین بردن باطل می فرمایند: «والله لهی احب إلی من امرتکم إلا أن اقیم حقاً أو ادفع باطلاً» [81]
    به خدا این ـ نعلین پارة‌خود امام(ع) که ابن عباس گفته بود بی ارزش است ـ را از حکومت و امارت بر شما دوست تر می دارم مگر اینکه به این طریق بتوانم حقی را بر پا سازم یا باطلی را از بین ببرم.
    از این فراز از خطبه و بیان امام (ع) استفاده می شود که حکومت و زمامداری جامعه، فی حد ذاته از نظر علی (ع) ارزشی ندارد بلکه حکومت و زمامداری باید وسیله ای باشد برای برقراری حق و از بین بردن باطل، حال حق و حقوق در تمام ابعاد آن و نابودی باطل هم در تمام ابعاد آن (از قبیل ظلم و تبعیض و تجاوز و فساد و انحراف و …)
    زمامداری جامعه به عنوان یک مسئولیت تلقی می شود، مسئولیتی که افراد ذی صلاح نمی توانند از زیربار آن شانه خالی کنند، چرا که اگر احیای تعالیم الهی و اجرای حدود و احکام رهایی بخش و جلوگیری از ستم و بیداد و مبارزه با منکرات و گمراهی ها و اقامة معروف، وظیفه  ای الهی است از باب امر به معروف و نهی از منکر و تعاون به نیکی و تقوی و عدم همکاری با ظلم، وظیفه ای است همگانی و برای تمام مسلمین فرض است، لذا این تکلیف و مسئولیت، ابتداءاً متوجه رهبران صالحی است که در نفوس و قلوب مردم تأثیر و نفوذ دارند و از همین رو در صدر مسائلی که بعنوان مسئولیت برای تمام پیامبران و امامان (ع) مطرح بوده در دست گرفتن زمام تدبیر وسیاست جامعه بوده است و علی (ع) هم چنین بوده است.
    تقسیم مسئولیتها براساس ارزیابی استعدادها و ضوابط
    دیدیم که پذیرش حکومت و زمامداری مسلمین از طرف علی (ع) به دنبال اقبال عمومی و انتخاب آزاد مردمی و در نتیجه احساس مسئولیت امام (ع) نسبت به این امر بوده است حال که حکومت علوی (ع) تشکیل و مستقر شده است آیا امام (ع) همکاران و کارگزاران حکومتی خود را براساس روابط خانوادگی یا قبیله ای انتخاب و انتصاب می کند یا براساس استعدادها و ضوابط؟ تاریخ و سیره حکومتی علی (ع) نشان می دهد که این کار برمبنای دوم و براساس استعدادها و ضوابط بوده است که در ادامه، نمونه هایی را بررسی می کنیم:...

    متن کامل مقاله در دفتر پایگاه موجود می باشد



    روح الله تولّایی ::: شنبه 86/12/4::: ساعت 11:23 صبح
    نظر پژوهشگران:
    موضوع مقالات: پایگاه مقالات علمی مدیریت

    ..::""بسم الله الرحمن الرحیم""::.. ««لکل شی‏ء زکاه و زکاه العلم نشره»» به جامع ترین پایگاه موضوعی مقالات علمی مدیریت خوش آمدید. این پایگاه دارای بیش از 7000عضو پژوهشگر و دانشجوی مدیریت می باشد.

    > پایگاه مقالات علمی مدیریت<<
    آزادی و مسؤولیت از منظر نهج البلاغه (2) - پایگاه مقالات علمی مدیریت

    بانک موضوع بندی شده مقالات علمی مدیریت
    مدیریت دانش
    مدیریت راهبردی
    مدیریت کیفیت
    مدیریت اسلامی
    مدیریت جهادی
    مدیریت فنآوری اطلاعات
    مدیریت منابع انسانی
    مدیریت پروژه
    مدیریت بهره وری
    مدیریت بحران
    خلاقیت و نوآوری
    بازاریابی و CRM
    مدیریت زنجیره تامین
    مدیریت تولید و عملیات
    مهندسی ارزش
    مدیریت اقتصادی و مالی
    مدیریت مشارکتی
    مدیریت آموزشی
    مدیریت کارآفرینی
    مدیریت زمان
    مدیریت تغییر
    مدیریت بازرگانی
    مدیریت استعدادها
    مدیریت توسعه
    مدیریت ریسک
    آینده پژوهی
    ارزیابی عملکرد
    مبانی سازمان ومدیریت
    مفاهیم نوین در سازمانها
    حسابرسی و حسابداری
    تصمیم گیری و تصمیم سازی
    ساختار و معماری سازمانی
    جنبش نرم افزاری تولید علم
    تعالی و بالندگی سازمانی
    مدیریت شهری
    اقتصاد مهندسی
    توانمندسازی
    تئوری فازی
    انگیزش
    رهبری
    مهندسی مجدد
    مهندسی سیستم ها
    فرهنگ و جو سازمانی
    سازمانهای یادگیرنده
    شبکه های عصبی
    اخلاق در سازمان
    مدیریت فناوری
    مدیریت عملکرد
    مدیریت بومی
    مقالات ترجمه شده
    مقالات روح الله تولایی
    مورد کاوی
    مدیریت R & D
    مدیریت دولتی
    برنامه ریزی
    رفتار سازمانی
    مدیریت صنعتی
    بودجه بندی
    مدیریت خدمات
    تعاونی ها
    الگوبرداری
    مشاوره مدیریت
    طرح تجاری
    شرکتهای مادر
    برنامه ریزی
    قیمتگذاری
    هزینه یابی
    شبیه سازی
    سلامت اداری
    تجارت الکترونیک
    بنگاه های کوچک و متوسط
    مدیریت ایمنی و بهداشت
    تئوری پردازی درمدیریت
    خصوصی سازی
    هوش هیجانی
    سازمان ها چابک
    سازمانهای مجازی
    مدیریت فرهنگی
    مدیریت گردشگری
    عدالت سازمانی
    روش شناسی تحقیق
    پرسشنامه های مدیریتی
    مدیریت مذاکره
    آرشیو
    متن کامل جزوات درسی
    دانلود کتاب های مدیریت
    آدرس دانشگاههای جهان
    KnowledgeManagement
    Strategic Management
    Marketing

    >> پایگاه دانشگاهی دکتر تولایی <<


    >>جستجو در پایگاه<<

    >>اشتراک در خبرنامه پایگاه<<
     


    >> درباره مدیریت پایگاه <<
    آزادی و مسؤولیت از منظر نهج البلاغه (2) - پایگاه مقالات علمی مدیریت
    روح الله تولّایی
    ..::""بسم الله الرحمن الرحیم""::.. ««لکل شی‏ء زکات و زکات العلم نشره»» - دانش آموخته دکتری تخصصی مدیریت تولید و عملیات دانشگاه علامه طباطبائی و فارغ التحصیل فوق لیسانس رشته مدیریت صنعتی و معارف اسلامی دانشگاه امام صادق علیه السلام هستم. پس از سال ها پریشانی از " فقدان استراتژی کلان علمی" که خود مانع بزرگی سر راه بسیاری از تدابیر کلانِ بخشی محسوب می شد، هم اکنون با تدبیر حکیمانه مقام معظم رهبری چشم انداز 20 ساله جمهوری اسلامی ایران مبنای ارزشمندی است که بر اساس آن بتوان برای تعیین تکلیف بسیاری از تصمیمات و امور بر زمین مانده چاره اندیشی کرد. در ابتدای این چشم انداز آمده است : " ایران کشوری است با جایگاه اول علمی ، اقتصادی، ..." مشاهده می شود که کسب جایگاه نخست در حوزه های علم و دانش، آرمان مقدم کشورمان می باشد. این حقیقت، ضرورت هدایت دغدغه خاطرها و اراده ها و توانمندی ها به سوی کسب چنین جایگاهی را روشن می سازد. جهت دستیابی به این چشم انداز، برنامه ریزی ها، تصمیم گیری ها، تدارک ساز وکارهای متناسب و اولویت بندی آن ها، تعاملات و تقسیم کارها و ... جزء اصول و مبانی پیشرفت و توسعه تلقی می شوند. اولین گامی که جهت توسعه دادن مرزهای علم باید طی کرد، یادگیری حدود مرزهای علم می باشد. بر این اساس اینجانب به همراه تعدادی از دوستانم در دانشگاه امام صادق(ع) و دیگر دانشگاه ها جهت ایجاد یک حرکت علمی و ایفای نقش در جنبش نرم افزاری تولید علم بوسیله معرفی سرحد مرزهای علم و دانش ، اقدام به راه اندازی "پایگاه مقالات علمی مدیریت" نمودیم. هم اکنون این پایگاه بیش از 4200 عضو پژوهشگر و دانشجوی مدیریت دارد و مشتاق دریافت مقالات علمی مخاطبین فرهیخته خود می باشد. کلیه پژوهشگران ارجمند میتوانند جهت ارسال مقالات خود و یا مشاوره رایگان از طریق پست الکترونیک tavallaee.r@gmail.com مکاتبه نمایند.

    الکسا


    >>محاسبه اوقات شرعی ایران <<

    >>لینکهای پایگاه مقالات علمی مدیریت<<