عنوان مقاله: مدیریت نوآوری و انتقال دانش در سطوح محلی، منطقهای و جهانی
مولف/مترجم: دکترعلی مبینی دهکردی و نیلوفر خلیلی سامانی
موضوع: نوآوری و خلاقیت
سال انتشار(میلادی): 2009
وضعیت: تمام متن
منبع: فصلنامه مدیریت منابع انسانی در صنعت نفت موسسه مطالعات بین المللی انرژی؛ شماره 3
تهیه و تنظیم: پایگاه مقالات علمی مدیریت www.SYSTEM.PARSIBLOG.com
چکیده: این مقاله روند انتقال نوآوریهای منطقه ای را که در قلمرو شرکتهای چند ملیتی ایجاد شده و شکل می گیرند مورد بررسی قرار می دهد. روند انتقال نوآوریها در شرکتهای چند ملیتی به آسانی قابلیت اجرایی یافته و در سراسر جهان بخش می شوند. ادارات منطقه ای شرکتهای چند ملیتی به عنوان سلسله ای از توزیع کنندگان نو آوری عمل می کنند که انتقال دانش و نوآوری منطقه ای به سراسر جهان را تسهیل می نمایند. مهمترین نقشی که در این راستا برای شرکتهای چند ملیتی متصور است؛ جنبه واسطه گری این شرکتها است که به نوعی میان تولید دانش در سطوح منطقه ای و کاربرد آن در سطوح جهانی پل می زنند. در عصرظهور الگوهای دانش-پایه به جای الگوهای منبع-پایه, مدیریت جهانی منابع دانش محلی بیش از پیش اهمیت یافته است. بنابراین, مناطق مختلف جهان برای افزایش ظرفیتهای اقتصادی, تجاری و تکنولوژیکی خود مشارکت می کنند تا روند انتقال نوآوریها را تسریع نمایند.
ویژگی برجسته مدیریت منطقه ای در شرکتهای چند ملیتی دقیقا به ضرورت ارتباط میان دانش مورد استفاده در فعالیتهای محلی و و نوآوری به دست آمده در سطوح جهانی توسط شرکتهای چند ملیتی برمی گردد. برای روشن شدن این روند, به یک چارچوب نوآوری تسهیل شده منطقه ای نیازمندیم که در این مقاله به تفضیل مورد بررسی قرار گرفته است.
مقدمه:
الگوهای توسعه جهانی در روند تکامل خود، تغییرات گستردهای را طی مینمایند، بطوریکه در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات و یا به تعبیر بهتر عصر فراصنعتی ویژگیهای جدیدی در عرصه زندگی جوامع ظهور یافتهاند.
اقتصاد سبک باارزش، دارائیهای غیر ملموس، جامعه فرا صنعتی و مدیریت دانش جایگزین اقتصاد پرحجم کمارزش، دارائیهای ملموس و مدیریت علمی شدهاند. این روند موجب بروز و ظهور پاپرادایم جدید وتحولات گسترده در جامعه جهانی گردیده است.
در این روند دگرگونی؛ الگوی منابع-پایه به تدریج به سمت الگوی دانش پایه سوق یافته است. الگوی دانش پایه دارای سلسله مراتب چهارگامی از داده ها به اطلاعات? سپس به دانش و در نهایت به خرد است. داده ها؛ روشهای بیان واقعیت هستند و اطلاعات؛ هماهنگ کردن وتنظیم داده ها در قالب های معنا دار می باشند. منظور از دانش؛کاربرد و استفاده مولد از اطلاعات است و با لاخره خرد به معنای کاربرد آگاهانه و شعورمند دانش است
مقایسه این الگوها میتواند مؤید آن باشد که چگونه میتوان در سهم، ترکیب، ساختار عوامل تولید ثروت ملی تغییر اساسی ایجاد نمود؟. برای یافتن پاسخ مناسب به این سوال محوری باید به چند نکته اساسی به شرح زیر توجه نمود:
1. پارادایم توسعه منابع پایه که متکی بر منابع ملموس و ثروتهای طبیعی و سرمایههای فیزیکی است باید به پارادایم توسعه دانش پایه که متکی بر منابع غیر ملموس و سرمایههای زایندة اجتماعی، علمی، فنی و سرمایههای انسانی و دارائیهای غیر مشهود است انتقال داده شود.
2. در این پارادایم؛ مدیریت شبکهایـ ماتریسیـ محلیـ منطقهایـ جهانی باید جایگزین مدیریت سلسله مراتبی محلیـ ملی گردند.
3. هوشمندی استراتژیک مبتنی بر شناخت منابع دانش و آگاهی شامل: فن آوری ، سازماندهی فن آوری، اطلاعات و آموزش و مهارت باید جایگزین غافلگیری استراتژیک که عدم توجه به انتقال دانش و فن آوری آن است؛گردد.
4. رویکرد منفعل نسبت به تحولات بازار، محصول، تکنولوژی و تولید باید تبدیل به رویکرد فعال گردد و مطالعه بازار? محصول? تکنولوژی و تولید در فرآیند مدیریت و سرمایه گذاری قرار بگیرد.
5. روش تولید که ساختن برای انبار و سپس فروش است Making to stockبه روش تولید مبنی بر نیاز مشتری وشناخت نیازهای که آنرا Making to orderمینامند؛ تغییر یابد.
6. شناخت دانش و استخراج و انتقال آن از منابع محلیـ منطقهای و جهانی باید پیشران هرگونه سرمایهگذاری، آموزش، تحقیق و توسعه قرار گیرد.
7. شناخت محیط رقابت، شایستگی کلیدی رقبا و نحوه تجاری سازی آنها از الزامات استراتژیک امروزین بنگاههای ملی و منطقهای برای حضور در بازارهای فراملی است که بدون دانش و فنآوری و نوآوری، پایداری مستمر و پابرجا برای شرکتها را مقدور نمیسازد.
8. دانستن این نکته اساسی برای شرکتها و کشورهای درحال گذار ضروری است که با منابع طبیعی و ثروتهای خداوندی نمیتوان در بازارهای جهانی رقابت نمود و شایستگی کلیدی که میتواند مزیت تجاری ایجاد نماید دانش فنی و دارائی غیر ملموس است و نه دارائی ملموس. بنابراین باید بر نیروهای انسانی باهوش و توانا تکیه نمایند.
امروزه مدیریت دانش به دغدغه کلیدی بسیاری ازسازمانها به خصوص سازمانهایی که پروسه تجاری خود را دوباره طراحی نموده و رهیافت کیفی را در اقدامات خود مورد توجه قرار داده اند؛
تبدیل شده است.در این ارتباط؛ سوالی که مطرح می شودآن است که با نهادهای مراکز ارائه کننده خدمات اطلاعاتی- رسانه ها-شبکه های اطلاع رسانی - کتابخانه ها و کتابداران و غیره که زمینه های های لازم را برای دستیابی سریع به اطلاعات فراهم می آورند؛ آیا این نوع نگرش نوین به چرخه دانش در سازمانها و کمپانی ها؛ نشانگر تغییر توازن در دنیای تجاری با تاکید بر جنبه دانشی طیف سه گانه داده ها- اطلاعات- دانش است؟. بدون شک مدیریت دانش تنها شامل طبقه بندی کتابها? مجلات? جستجو های اینترنتی ویا سازماندهی چرخه ملزومات ومنابع آموزشی نمی باشد. هرچند که هر یک از این موارد به طریقی بخشی از پروسه و طیف مدیریت دانش را در بر می گیرند اما مدیریت دانش فرایندی فراتر از همه این روندها است.
به عبارت دیگر مدیریت دانش شامل اشاعه و ارتقاء استفاده از دانش سازمانی از طریق اعمال صحیح مدیریت اطلاعات و آموزشهای سازمانی است. هدف نهایی اعطای ارزش بیشتر به فعالیتهای تجاری است. تغییر توازن از توسعه منابع پایه به توسعه دانش پایه و نهادینه سازی آن یکی از چالش های اساسی مدیریت? سازماندهی? رقابت ? بازار و فن آوری و نوآوری جوامع مختلف می باشد.
عوامل شکل دهنده ترکیب ثروت ملی کشورهای پیشرفته و در حال توسعه:
در دنیای کنونی? ثروت ملل را متشکل از ثروتهای طبیعی? فیزیکی و ثروتهای انسانی می دانند .
عوامل شکل دهنده ثروت ملی کشورها از ترکیب بیشترین سهم منابع طبیعی و کمترین سهم منابع انسانی و سهم بهینه سرمایههای فیزیکی (زیرساختها و زیربناها و تأسیسات و تجهیزات) تحول بنیادی وتغییر ساختار اساسی یافته است. به نحوی که در کشورهای توسعه یافته، کمترین سهم را ثروت فیزیکی و ثروت طبیعی و بیشترین سهم را منابع انسانی به خود اختصاص داده اند.
...
بنابراین اگر چارچوب کلان برای تحول و تغییر از الگوی منابع پایه به الگوی دانش پایه و از بعد محلی و ملی به بعد منطقهای و جهانی بخواهیم ترسیم نمائیم؛ به شرح زیر خواهد بود:
در شرایط کنونی جهان که بعد نرم قدرت معطوف به دارایی اطلاعات و دانش است؛ مدیریت دانش در سطوح جهانی برای کسب? انتقال و به کارگیری فن آوری به چه روش و با چه فرآیندهایی شکل می گیرد؟
برای درک و فهم بهتر چگونگی مدیریت جهانی دانش محلی و الگوهای انتقال نوآوریهای مدیریت دانش در سطوح محلی، منطقهای و جهانی مقاله زیر تحت عنوان "مدیریت جهانی منابع دانش محلی: نقش انتقال نوآوریهای منطقه ای" ترجمه و تلخیص گردیده که تعیین روشهای دستیابی به انتقال فن آوری به کشورهای مختلف را نشان می دهد.
بیان مسئله:
ما امروزه وارد عصر اقتصاد دانش شده ایم. به این معنی که منابع دانش به عنوان مهمترین منابع اقتصادی جایگزین منابع طبیعی و سرمایه شده اند. شرکتهای تجاری به طور فزاینده ای به دنبال تضمین بهترین استعدادها و دسترسی به آن با هزینه ای مناسب برای استفاده در بازارهای جهانی می باشند. از سوی دیگر با این رویکرد جدید؛ چالشهایی نیز در مورد مدیریت همزمان دانش? تولیدات? جغرافیا و مشتریان ایجاد شده است.
دانش مهم و استراتژیک؛ دانشی است که از لحاظ جغرافیایی در فضای تجاری اغلب کمپانیهایی جهانی پخش شود. متعاقباً هر ظرفیت سازمانی به سرعت منابع دانش را دریک شرکت چندملیتی شناسایی? استخراج و منتشرمی نماید که نتیجه این تلاش شرکتهای چندملیتی?یک معیار کلیدی و رقابتی است. چالش انتقال چنین دانشهایی همواره در تبادل دیدگاه جهانی ستادهای شرکتهای چندملیتی از یک سو و دانش شعب فرعی- ملی این شرکتها از سوی دیگریافت می شود.
عملیات درون کشوری یک شرکت چندملیتی معمولاً یکی از عوامل دخیل اساسی در نوآوری برای انتقال و بهره برداری جهانی است. اگر چه در ادبیات اخیردر این زمینه گرایش قابل توجهی مبنی بر پخش وسیع تر فعالیتهای نوآورانه در کل یک شرکت چندملیتی؛ مد نظر قرار می گیرد. در صورتیکه یک شرکت چندملیتی دارای ظرفیتهای ترکیبی کافی باشد؛ دانش تولید شده در مراکز چندگانه آن می تواند به عنوان اهرمی برای نوآوری درون سازمان این شرکت قرار بگیرد.
روش تحقیق:
پروسه نوآوریهای منتشره از طریق شرکتهای چندملیتی در سراسر جهان توسط گروهی از محققان مورد بررسی قرار گرفته است. زال من? دانکن و هل بک در 1973 و گوشل و بارتلت در 1988 یک مدل مرحله ای( stage model) از نوآوری شرکتهای چند ملیتی را ارائه دادند که شامل سه پروسه: ادراک - پاسخ و اجرا است. در سال 2001 فردی به نام دوزت آل مدل مشابهی را از پروسه نوآوری درون شرکتهای چندملیتی ترسیم نمود. این چارچوبهای کاری فرض را براین نهاده اند که نوآوری نه تنها از طریق مرکز بلکه توسط هر یک از بخشهای یک شرکت می تواند آغاز شود. بسته به نوع هرگونه نوآوری جهانی؛ آن نوآوری از لحاظ نظری می تواند در هرجهتی جریان پیدا کند. گوشل و بارتلت چهار الگوی نوآوری شرکتهای چندملیتی را که دارای ارتباط خاصی با تحقیق حاضر هستند را ترتیب داده اند: 1- مرکز برای جهانی(center-for-global) 2- محلی برای محلی( local-for-local) 3- محلی برای جهانی(local-for-global) و 4- جهانی برای جهانی( global-for-global). الگوی نوآوریهای مرکز برای جهانی به آن دسته از نوآوریها اطلاق می شود که مرکز یک شرکت؛ یک محصول? یک روند و یا یک سیستم جدید را برای استفاده جهانی تولید می نماید. الگوی نوآوری محلی برای محلی به آن دسته ای گفته می شود که توسط زیرمجموعه های ملی و کاملاً در سطح محلی خلق و اعمال می گردند. الگوی محلی برای جهانی؛ آن دسته ازنوآوریهایی می باشند که برای استفاده بومی و محلی پدید می آیند اما متعاقباً در موقعیتهای چندگانه نیز قابل اعمال به نظر آمده و لذا به بقیه واحدهای سازمانی نیز گسترش مییابند. نهایتاً الگوی جهانی برای جهانی است که بوسیله ادغام منابع و توانهای واحدهای سازمانی مختلف و متفاوت درون یک شرکت چندملیتی به وجود آمده ویا به عنوان یک راه حل عمومی مشترک؛ به صورت یک فرصت جهانی پدیدار می گردد.
با وجود اینکه سطوح منطقه ای نقش استراتژیکی مدیریتی را در انتقال جریانهای نوآوری دارد؛ تمام الگوهای ذکر شده در این زمینه به فراموشی سپرده شده اند. به همین علت برخی از محققان بر منطقه فراملی متمرکز شده اند. احیاء چشم انداز سه گانه اوهمه در 1990 و راگمن در 2000 سبب گردید تا یک سطح جغرافیایی برتر بوجود آید؛ تا فعالیتهای شرکتهای چند ملیتی در زمینه انتقال نوآوریها بیشتردرک گردد.
شرکتهای فراملی در به کاربردن منابع دانش محلی از موقعیتهای چندگانه دارای سه نوع ظرفیت دانشی متمایز هستند. 1- درک کردن 2- انتقال دادن- عملیاتی کردن. در ابتدا هر یک از شرکتهای چند ملیتی در می یابند که چگونه وجود منابع دانش جدید در مورد تکنولوژیها و توانمندیهای متناسب رادرک نمایند. در گام دوم این شرکتها مانند آهن ربایی منابع دانش محلی را با هم ادغام و آنها را به مجموعه های جغرافیایی پراکنده انتقال می دهند. در گام سوم؛ دانش برای رشد و سوددهی از طریق مدیریت و ترتیب بندی اشکال مختلف آن به مرحله عملیاتی شدن می رسد.
علی رغم تمرکز منطقه ای فعالیتهای تحقیق و توسعه توسط شرکتهای چندملیتی؛ چشم انداز منطقه ای نوآوری به وسعت چشم اندازهای فرعی و یا جهانی آن مورد بررسی قرار نگرفته است. برخی علایق در استراتژیهای منطقه محور به عنوان عکس العملی در برابر قوت استراتژیهای جهانی شرکتهای چندملیتی در دهه 1980 به وجود آمدند. مدیریت منطقه ای سبب ایجاد یک مصالحه سازمانی میان یکپارچگی جهانی و پاسخگویی محلی می گردد. تحقیق پیشین در مورد مدیریت منطقه ای بطور اعم مسائل اداره و هماهنگی در این زمینه را مورد بررسی قرار داده است. هرچند عملکرد تکمیلی و کمتر پژوهشی مدیریت منطقه ای شامل شناسایی و انتقال دانش می شود. سطح منطقه ای مدیریت نه تنها شامل تصمیمات هماهنگی و کنترلی است؛ بلکه شامل شناسایی? پروراندن و توسعه مجدد منابع دانشی در حیطه فعالیت جهانی شرکتهای چندملیتی نیز می شود.
علاوه براین؛ ادبیات تجربی موجود مربوط به ستادهای منطقه ای شرکتهای چند ملیتی؛ نسبتاً اندک و قلیل بوده و همچنین بر مسائل کنترل اجرایی و هماهنگی متمرکز می باشند. تنها تعداد اندکی از مطالعات تحقیقی به نقش مدیریت منطقه ای پرداخته اند. این فقدان تا حدی توسط مطالعه مراکز اصلی شرکتهای چندملیتی و یا با مطالعه طرحهای نوآورانه جانبی جبران شده است. اینگونه مطالعات نشانگر آن هستندکه چگونه مجموعه ای از تواناییها؛ درون واحدهای خاص خارجی یک شرکت چندملیتی می توانند بطور سیستماتیک برای انتقال به سمت دیگر واحدهای آن شرکت؛ سازماندهی گردند. هرچند واحد مقدماتی تحلیل در این مطالعات؛ گاهی نقش منطقه ای و گاهی یک زیرمجموعه ملی بوده است.
دانش همواره در عملکرد کل جامعه؛ نقش مرکزی داشته است. هرچند که در اقتصاد دانش محور امروزی؛ سازمانها از ضرورت تمرکز دانش در استراتژیهای سازمانی خود برای پاسخ دادن به تغییرات محیطی آگاه هستند. آنها همچنین به این امر واقف هستد که ماهیت دانش به سمت عینی تری سوق یافته و دانش تئوریکی با تمرکز بر کدگذاری انواع مختلف دانش همراه است .
عامل کلیدی در شناسایی و تشخیص وانتقال دانش در یک شرکت جهانی؛ مراکز منطقه ای شرکتهای چندملیتی هستند. مادامیکه این مراکز منطقه ای به عنوان مراکز اصلی شرکتها برپا می شوند. هریک از آنها تنها مسئول حیطه مسئولیتی متفاوت خود می باشند. مانند: تحقیقات پایه- تحقیقات کاربردی- توسعه- تولید- بازاریابی و امور مالی. بقیه ادارات منطقه ای نقش واسطه ای بیشتری را برای انتقال یک نوآوری خاص که در یکی از واحدهای محلی تولید شده؛ به دیگر واحدهای منطقه ای و جهانی دارند. ما اینگونه ادارات منطقه ای را" انتقال گر نوآوری های منطقه ای "می نامیم که از نظر ماهیتی تنها مسئول هماهنگیهای اجرایی در یک شرکت چندملیتی نمی باشند.
پدیده تحقیق و توسعه خارجی در شرکتهای چندملیتی توسط جمعیت رو به رشد دانشمندان و محققان مدیریت بین المللی؛ مورد مطالعه قرار گرفته است. بسیاری از این مطالعات با برپایی لابراتوارهای جداگانه تحقیق و توسعه به عنوان واحد تحلیل? تاثیرات متفاوت تسهیلات تحقیق و توسعه خارجی را طبقه بندی نموده اند. اما پروسه چند سطحی ( محلی- منطقه ای و جهانی) که فعالیتهای تحقیق و توسعه برون مرزی را در قبال نوآوری یک شرکت چند ملیتی؛ هم آهنگ می نماید؛ هنوز مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفته است. یک چالش تحلیلی در این زمینه این است که نه تنها عوامل دخیل واحدهای تحقیق و توسعه؛ بلکه کل پروسه که به وسیله آن واحدهای تحقیقاتی در سیستم نوآوریی یک شرکت جهانی دخیل هستند نیز باید مورد فهم و تحلیل قرار بگیرد. به خصوص ارتباط میان دانش ایجاد شده در سطوح محلی و نوآوری به دست آمده در سطح جهانی؛ می بایست مورد بررسی قرار گیرد. چارچوب پیش رو؛ تمرکز بر واحدهای تحقیق و توسعه جداگانه را به سمت انتقال های منطقه ای سوق می دهد. این انتقالها؛ فعالیتهای واحدهای تحقیقی محلی را به نوآوری ها در یک شرکت جهانی متصل می نمایند. در این راستا? گوشل و بارتلت از جمله پیشگامان تحقیق حاضر هستند.
روش و پیشینه تحقیق:
...
چارچوب کاری:
مراکز منطقه ای به عنوان شبکه های انتقال نوآوری:
سوال این است که چرا عملکرد پی در پی مراکز منطقه ای? انتقال نوآوری ها محسوب می گردد؟ و در نهایت منابع دانش محلی را به عملکرد جهانی شرکتهای چند ملیتی مرتبط می نماید؟
در حالیکه واحدهای محلی ذخایری از دانشهای کاربردی را تشکیل می دهند? این دانشها در اغلب موارد در جریانهای معمول محلی جاسازی شده و هرگز در یک سیستم کلی مشارکتی دخیل نمی گردند. ستادهای شرکت چندملیتی نیز معمولا به دلیل دوری مسیر و برخی محدودیتهای شناختی در مسیر کاوش و شناسایی پتانسیلهای نوآوریی در سراسر انشعابات فرعی شرکت عملا منفعل و محدود می باشند. مراکز انتقال منطقه ای برای جبران محدودیتهای وارده به ستادها ی شرکت چند ملیتی و همچنین واحدهای محلی بهتر عمل نموده و ارتباط منابع دانش محلی را با کاربرد جهانی آنها درون یک شرکت چند ملیتی برقرار می نمایند. یکی از وظایف مشخص مراکز منطقه ای این است که چرخه مدیریت نوآوری را اعم از شناسایی منابع دانش? استخراج منابع دانش? و بخش و گسترش منابع دانش را هدایت و راهبری کنند. نمودار ذیل چرخه مدیریت نوآوری را به خوبی ترسیم می نماید.
چرخه مدیریت نوآوری
Global Regional Local
- قسمتهای رنگی نشان دهنده اهمیت نسبی نقشی هستند که هریک از مراکز محلی- منطقه ای و جهانی در پروسه انتقال دانش محلی در شبکه جهانی یک شرکت چند ملیتی دارا می باشند.
در ابتدا? مراکز منطقه ای با همکاری واحدهای محلی به شناسایی منابع دانش متناسب مستقر در مکانهای خاص یک منطقه می پردازند. در اغلب موارد نیز مراکز انتقال منطقه ای در کنار و یا درون مجموعه های نوآوری ها منطقه ای مخصوص به یک نوع دانش خاص احداث می شوند. بنابراین شناسایی منابع دانش محلی برای آنها نسبت به ستادهای جهانی یک شرکت چندملیتی؛ عملی تر و امکانپذیرتر می باشد.
در گام دوم؛ مراکز انتقال منطقه ای کاملا به ستادهای جهانی و واحدهای منطقه ای مرتبط بوده؛ بطوریکه می توان نام " واسطه گر دانش" را بر آنها نهاد. این مراکز به عنوان واسطه هایی میان واحدهای محلی و ستادهای جهانی یک شرکت چند ملیتی عمل نموده و انتقال دانش را انجام می دهند. در حقیقت؛ بنابراین فرصتهای فراوانی برای این مراکز موجود است تا خلاء های ساختاری میان واحدهای محلی و ستادهای جهانی را شناسایی نموده و به رفع آنها بپردازند. ما در اصطلاح به این پروسه عنوان استخراج را اطلاق می نماییم.
در گام سوم? به این علت که سطوح منطقه ای مدیریت معمولا از اقتدار و آزادی عمل بیشتری نسبت به واحدهای محلی برخوردار می باشند؛ از فرصتهای انتقال دانش محلی بهتر می توانند استفاده نمایند. زمانیکه آنها پروسه توزیع و پخش یک دانش متناسب را به دیگر واحدهای یک شرکت چند ملیتی آغاز می نمایند؛ معمولا به جریان تحقیق و توسعه ملحق می گردند.
تفاوتها در نوآوری محلی- منطقه ای و جهانی:
تحلیل نقش انتقال منطقه ای نیازمند یک چارچوب تجدید نظر شده از نوآوری درون شرکتهای چندملیتی می باشد. چرا که اغلب چارچوبهای تئوریکی نوآوری جهانی در شرکتهای چند ملیتی فاقد یک پروسه مدیریتی ثابت منطقه ای می باشند. چارچوب ارائه شده گوشل وبارتلت در سال 1998 می تواند تا جائی گسترش یابد که ابعاد و نوآوری ها و مدیریت دانش منطقه ای را در خود جای دهد. از مجموع چهار نوع الگوی شناسایی شده توسط گوشل و بارتلت؛ تنها الگوی محلی برای جهانی در این قسمت شرح داده می شود. سه الگوی دیگر شامل ( مرکز برای جهانی- محلی برای محلی و جهانی برای جهانی) در این تشریح نمی گنجند.
تحلیل ارائه شده در قسمت بالا؛ الگوی محلی برای جهانی را به دوبخش فرعی تقسیم نمود: 1- محلی برای منطقه ای 2- منطقه ای برای جهانی. از الگوی محلی برای منطقه ای اینگونه درک می شود که در صورت فقدان مدیریت منسجم و فعال؛ تعداد اندکی از نوآوری ها محلی به کاربرد جهانی خواهند رسید. در حالیکه واحدهای محلی در شناسایی منابع دانش با سودمندی و فایده بالقوه برای کابرد در دیگر نقاط دنیا توانایی دارند؛ در زمینه استخراج و توزیع این منابع دانش توانمند نمی باشند.
از سوی دیگر دو الگوی پیش رو به نظر رایج تر می آیند. در یک الگو? مراکز منطقه ای منابع دانش را از واحدهای منطقه ای به دست می آورند و سپس آن را در سراسر شرکت چند ملیتی انتشار می دهند. این روند به عنوان جریان محلی- منطقه ای – جهانی دانش توصیف می گردد. در این الگو؛ مراکز انتقال منطقه ای نه نتها به استخراج دانش می پردازند? بلکه آن را در سراسر شرکت انتشار می دهند. در ازای آن؛ مراکز انتقال دانش ممکن است منابع دانش محلی را به ستادها انتقال داده و از این طریق به آنها این امکان را بدهد که به توزیع دانش در کل شرکت مبادرت ورزند. این روندجریان محلی- منطقه ای – جهانی دانش از مرکز به حساب می آید. در این الگو؛ مراکز منطقه ای نوآوری محلی را برای کابرد وسیع تر استخراج کرده؛ اما بخش و انتشار درون شرکتی دانش استخراج شده توسط ستادها و یا مرکز شرکت انجام می گردد.
در نمونه تحقیق ما؛ الگوی محلی-منطقه ای- جهانی در میان شرکتهای چند ملیتی آمریکایی شایع تر است. بر خلاف آن الگوی محلی- منطقه ای- جهانی از مرکز بیشتر در میان شرکتهای چند ملیتی ژاپنی متدوال است. در حالیکه لابراتوارهای تحقیق و توسعه شرکتهای نقش برجسته ای را در مراحل نوآوری محلی- منطقه ای –جهانی ایفا می نمایند؛ اما هیچ لابراتواری به تنهایی و بدون مساعدت ستادهای یک شرکت چند ملیتی در ژاپن قادر به انتشار منابع دانش محلی استخراج شده در سراسر شرکت چند ملیتی نمی باشد. این پروسه در شرکتهای چندملیتی ژاپنی تا حدی بازتابی از روند بین المللی کردن تحقیق و توسعه توسط این شرکتها می باشد. برای خیلی از شرکتهای ژاپنی که دارای لابراتوارهای فرامرزی می باشند؛ تقدم استراتژیکی از جدا سازی این لابراتورارها با تکیه بر توسعه نوآوری ها محلی به متحد سازی این لابراتورها و هماهنگی منابع دانش نا متمرکز جهانی آنها تغییر یافته است. به عنوان مثال شرکت آسایی برای مدتی کوتاه؛ ستادهای تحقیق و توسعه شرکت خود به محل تحقیقاتی خود در ایالات متحده آمریکا انتقال داد. اما در عرض یک سال مجدداً آن را به ژاپن انتقال داد. این تصمیم نشانگر چالش سازمانی موجود در تفویض مسئولیت به مراکز منطقه ای یک شرکت با نقش استراتژیک جهانی است.
برای خلاصه سازی مباحث و تحقیق در مورد نوآوری ها تسهیل شده منطقه ای در شرکتهای چند ملیتی؛ موارد ذیل مد نظر قرار دارند:
• الگوی محلی برای جهانی معمولا توسط مراکز انتقال منطقه ای که به عنوان واسطه هستند به اجرا در می آید. به این ترتیب که این مراکز منابع دانش محلی را استخراج نموده و سپس آنها را برای کاربرد در شعب مختلف شرکت در سراسر جهان انتشار می دهند.
• الگوی محلی برای جهانی معمولاً شامل دو بخش می گردد که عبارتند از: محلی برای منطقه ای ( به عنوان هدف فرعی) و منطقه ای برای جهانی به عنوان هدف اصلی و غایی.
• بخش منطقه ای برای جهانی این الگو شامل دو طیف متفاوت است که عبارتند از: منطقه ای برای جهانی ( که در میان شرکتهای آمریکایی متداول است.) و منطقه ای برای جهانی از طریق مرکز که( در میان شرکتهای چند ملیتی ژاپنی رایج است.)
بحث و نتیجه گیری:
مدیریت دانش در دنیای امروزی متعلق به یک گروه در یک سازمان خاص نیست و از طرف دیگر هم مخصوص به یک حرفه و صنعت خاص نمی باشد. مدیریت دانش نیازمند یک رهیافت کلی نگر و چند رشته ای است که تمام روندهای مدیریتی و درک و فهم ابعاد آن را به خوبی حاصل نماید. مدیریت دانش نتیجه یک مدیریت صحیح و درست است که به طور منطقی اعمال و به صورت هدفمندانه ای به کار گرفته می شود.
در محیط تجاری دگرگونیهای پر شتاب تکنولوژیکی؛ دانش و دیگر منابع محسوس علمی به طور فزاینده ای پراکنده و نامتمرکز می باشند. جستجو و انتقال منابع دانش کلیدی در سراسر جهان در حال حاضر یک چالش استراتژیکی موثر برای شرکتهای جهانی است. محول نمودن نقشهای استراتژیک به واحدهای فرامرزی یک شرکت چند ملیتی در صورتیکه منابع دانش محلی کلیدی توسط این واحدها به سرعت شناسایی شده و در اختیار کل مجموعه یک شرکت چند ملیتی قرار بگیرد؛ الزامی و ضروری است.
هرچند که آزادی عمل محلی به تنهایی برای انتقال منابع دانش پراکنده در کل شرکتهای چند ملیتی ناکافی می باشد؛ اما نقش سطوح منطقه ای مدیریت در کمک به شناسایی منابع بالقوه دانش به دست آمده در واحدهای محلی نیز همچنان مهم است. این مراکز منطقه ای در زمینه استخراج دانش از بستر محلی و سپس توزیع و انتشار آن در دیگر واحدهای یک شرکت چند ملیتی بسیار موثر هستند. مراکز انتقال منطقه ای به عنوان واسطه ای میان دانش محلی و کاربرد جهانی آن هستند.
تحقیقات پیشین در این زمینه معمولاً نقش استراتژیک پروسه مدیریت منطقه ای را در نوآوری شرکتهای چندملیتی جهانی نادیده گرفته اند. با اضافه نمودن بعد منطقه ای به این چارچوبهای کاری؛ پویایی شناسی مطلوبتری از نوآوری شرکتهای چندملیتی را می توان تشریح نمود. در الگوی نوآوری محلی برای جهانی؛ مراکز انتقال منطقه ای دارای نقش حیاتی هستند. نتایج به دست آمده در این تحقیق عبارتند از:
1- در الگوی محلی برای جهانی؛ مراکز منطقه ای در پروسه شناسایی- استخراج- انتشار بیشتر شبیه واسطه گرهای دانش عمل می نمایند. این مراکز نهایتاً خلاء های ساختاری انتقال دانش را میان واحدهای محلی و ستادهای جهانی پوشش می دهند.
2- الگوی محلی برای جهانی معمولاً شامل دو بخش است: محلی برای منطقه ای (به عنوان الگوی فرعی) و منطقه ای برای جهانی (به عنوان الگوی اصلی است). به ترتیب بخش منطقه ای برای جهانی شامل دو تفاوت است: الگوی منطقه ای برای جهانی یک الگوی معمول آمریکایی است و الگوی منطقه ای برای جهانی از طریق مرکز یک الگوی متداول ژاپنی است.
3- برخی تفاوتها در نوآوریهای منطقه ای مثل الگوی منطقه ای برای منطقه ای در این قالب به خوبی نمی گنجد.
اهمیت منطقه به عنوان حلقه اتصال نوآوریها و همچنین نقش مهمی که مراکز انتقال منطقه ای در این پروسه دارند؛ توسط چند نمونه از شرکتهای ژاپنی و آمریکایی مد نظر قرار گرفته است. این تحقیق نشان داد که بسیاری از واحدهای محلی بصورت دو فاکتو به مراکز انتقال منطقه ای تکامل یافته اند. بر خلاف آن؛ بسیاری از ستادهای منطقه ای به عنوان انتقال دهنده های دانش عمل نکرده و همچنان بر مسائل هماهنگی و اداره کردن امور متمرکز می باشند. بنابراین ضرورت مطالعه و بررسی کنشگران منطقه ای در شرکتهای چند ملیتی در راستای شناخت نقش ماهوی آنها در پروسه انتقال نوآوری ها به شدت احساس می گردد.
پیشنهادات:
آنچه در شرایط کنونی برای سرعتبخشیدن به روند توسعه ملی و اقتصادیترشدن بنگاههای صنعتی ایران ضروری است آن است که، بجای دفاتر خرید کالا و پشتیبانی تجهیزات و ابزار و سایرمنابع فیزیکی، به ایجاد دفاتر شناسائی و استخراج و انتقال فنآوریهای منطقهای در مراکز پیشتاز صنعتی مربوط به حوزههای فعالیت تخصصی پیشتاز رشد جهانی همت گمارند و با تربیت افراد نخبه و توانمند در شناخت منابع و شبکهسازی ملی و فراملی بتوانند از بازارها و مراکز علمی و صنعتی کشورهای پیشتاز در هر زمینهای؛ نیازهای ویژه استراتژیک توسعه را تأمین نمایند وکارآیی مناسب و فن آوری روز مورد نیازکشور را انتقال داده تا هزینه سرمایهگذاریهای اقتصادی و ملی کاهش یافته و شکاف تکنولوژی رو به رشد کشوربا جهان کمتر شود و از خرید تکنولوژیهای بالغ و روبه افول دوری جویند . نهایتاً دریک روند تکاملی؛ این دفاترمنطقه ای در ابتدا دانش مورد نیازملی را شناسایی، استخراج و انتقال دهند. دارائی غیرمشهود و دانش تصریحی به تعادل رسیده و رویکرد انتقال یکسویه را به رویکرد تبادل و تعامل دو سویه تبدیل نمایند تا سهم کشور در بازار کالا و خدمات سبک و با ارزش در جهان افزایش یابد. از این طریق مدیریت دوران گذار و تحول الگوی توسعه منابع پایه به دانش پایه در کمترین زمان ممکن را طی نمایند ورسالت و مأموریت خویش را انجام دهند. تأمین این نیازملی ممکن است درصورتیکه هر ایرانی در هر کجای جهان و در هر مرکز علمی و صنعتی که فعالیت میکند بتواند عضو هوشمند شبکه نوآوری محلیـ منطقهای و جهانی کشور گردد.
منابع:
1. Albers Mohrman.Susan, Klein.A.Janice,Finegold.David,"Managing the Global Knowledge Creation Network: A Sense-Making perspective", 2005, esd.mit.edu.
2. Nell.C.Phillip, Schlegelilch.Bodo B,"Managing International Interdependence: The Role of Regional Headquarters",2007, sandiego.strategicmanagement.net.
3. Broadbent.Marianne,"The Phenomenon of Knowledge Management:What Does it mean to the Information Professions",2003, www.sla.org.
4. Mahnake.Volker,"Global strategy and the acquition of local knowledge: How MNCs enter regional knowledge clusters",2002, www.druid.dk.
5. Managing local Knowledge assets globally: the role of regional innovation relayas", Journal of World Business,2003, goliath.ecnext.com.
6. Andersson.UIF,"Network embeddednedd and transfer of information and innovation in MNCs-the dual role of subsidiary",2002, ideas.reped.org.
7. Alvesson.Mats,"Management of knowledge-intensive Companies,1995, www. Agsm.edu
8. Bjorkman.Ingmar,"Managing knowledge transfer in MNCs: The Impact of Headquarters Control Mechanisms", 2004, www.questia.com .
9. ghemwat.pankaj,"The Regional Slice of your Global Strategy",2005, hbswk.hbs.edu.
10. Barrett.Michael,Fryatt.Bob, Walshman.Geof, Somya.Joshi,"Building bridges btween local and global knowledge:new ways of working at the World Health Organization,2005, www.km4dev.org.
1. مبینی دهکردی? علی? ره نگاشت فناوری: الگوی یکپارچه سازی کسب وکار?بازار? تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی? سازمان چاپ و انتشارات.ب. پژوهشگاه صنعت نفت
2. اصیلی? غلامرضا? رشیدی? محمد مهدی? فرهادی سید محمد? "فن آوری اطلاعات? رویکرد از سازمانهای سنتی به سازمانهای یادگیرنده? پیتر اف دراکر? 2000
3. گری دسلر?"مدیریت منابع انسانی"? ترجمه علی پارسائیان و محمد اعرابی? تهران? دفتر پژوهشهای فرهنگی? 1387
مدیریت راهبردی
مدیریت کیفیت
مدیریت اسلامی
مدیریت جهادی
مدیریت فنآوری اطلاعات
مدیریت منابع انسانی
مدیریت پروژه
مدیریت بهره وری
مدیریت بحران
خلاقیت و نوآوری
بازاریابی و CRM
مدیریت زنجیره تامین
مدیریت تولید و عملیات
مهندسی ارزش
مدیریت اقتصادی و مالی
مدیریت مشارکتی
مدیریت آموزشی
مدیریت کارآفرینی
مدیریت زمان
مدیریت تغییر
مدیریت بازرگانی
مدیریت استعدادها
مدیریت توسعه
مدیریت ریسک
آینده پژوهی
ارزیابی عملکرد
مبانی سازمان ومدیریت
مفاهیم نوین در سازمانها
حسابرسی و حسابداری
تصمیم گیری و تصمیم سازی
ساختار و معماری سازمانی
جنبش نرم افزاری تولید علم
تعالی و بالندگی سازمانی
مدیریت شهری
اقتصاد مهندسی
توانمندسازی
تئوری فازی
انگیزش
رهبری
مهندسی مجدد
مهندسی سیستم ها
فرهنگ و جو سازمانی
سازمانهای یادگیرنده
شبکه های عصبی
اخلاق در سازمان
مدیریت فناوری
مدیریت عملکرد
مدیریت بومی
مقالات ترجمه شده
مقالات روح الله تولایی
مورد کاوی
مدیریت R & D
مدیریت دولتی
برنامه ریزی
رفتار سازمانی
مدیریت صنعتی
بودجه بندی
مدیریت خدمات
تعاونی ها
الگوبرداری
مشاوره مدیریت
طرح تجاری
شرکتهای مادر
برنامه ریزی
قیمتگذاری
هزینه یابی
شبیه سازی
سلامت اداری
تجارت الکترونیک
بنگاه های کوچک و متوسط
مدیریت ایمنی و بهداشت
تئوری پردازی درمدیریت
خصوصی سازی
هوش هیجانی
سازمان ها چابک
سازمانهای مجازی
مدیریت فرهنگی
مدیریت گردشگری
عدالت سازمانی
روش شناسی تحقیق
پرسشنامه های مدیریتی
مدیریت مذاکره
آرشیو
متن کامل جزوات درسی
دانلود کتاب های مدیریت
آدرس دانشگاههای جهان
KnowledgeManagement
Strategic Management
Marketing
..::""بسم الله الرحمن الرحیم""::.. ««لکل شیء زکات و زکات العلم نشره»» - دانش آموخته دکتری تخصصی مدیریت تولید و عملیات دانشگاه علامه طباطبائی و فارغ التحصیل فوق لیسانس رشته مدیریت صنعتی و معارف اسلامی دانشگاه امام صادق علیه السلام هستم. پس از سال ها پریشانی از " فقدان استراتژی کلان علمی" که خود مانع بزرگی سر راه بسیاری از تدابیر کلانِ بخشی محسوب می شد، هم اکنون با تدبیر حکیمانه مقام معظم رهبری چشم انداز 20 ساله جمهوری اسلامی ایران مبنای ارزشمندی است که بر اساس آن بتوان برای تعیین تکلیف بسیاری از تصمیمات و امور بر زمین مانده چاره اندیشی کرد. در ابتدای این چشم انداز آمده است : " ایران کشوری است با جایگاه اول علمی ، اقتصادی، ..." مشاهده می شود که کسب جایگاه نخست در حوزه های علم و دانش، آرمان مقدم کشورمان می باشد. این حقیقت، ضرورت هدایت دغدغه خاطرها و اراده ها و توانمندی ها به سوی کسب چنین جایگاهی را روشن می سازد. جهت دستیابی به این چشم انداز، برنامه ریزی ها، تصمیم گیری ها، تدارک ساز وکارهای متناسب و اولویت بندی آن ها، تعاملات و تقسیم کارها و ... جزء اصول و مبانی پیشرفت و توسعه تلقی می شوند. اولین گامی که جهت توسعه دادن مرزهای علم باید طی کرد، یادگیری حدود مرزهای علم می باشد. بر این اساس اینجانب به همراه تعدادی از دوستانم در دانشگاه امام صادق(ع) و دیگر دانشگاه ها جهت ایجاد یک حرکت علمی و ایفای نقش در جنبش نرم افزاری تولید علم بوسیله معرفی سرحد مرزهای علم و دانش ، اقدام به راه اندازی "پایگاه مقالات علمی مدیریت" نمودیم. هم اکنون این پایگاه بیش از 4200 عضو پژوهشگر و دانشجوی مدیریت دارد و مشتاق دریافت مقالات علمی مخاطبین فرهیخته خود می باشد. کلیه پژوهشگران ارجمند میتوانند جهت ارسال مقالات خود و یا مشاوره رایگان از طریق پست الکترونیک tavallaee.r@gmail.com مکاتبه نمایند.